قرن شانزدهم. "پدر و د بارگاس" (پاور)، یکی از اصیلزادگان اسپانیا، کمک میکند تایکی از بردگان "دیهگو د سیلوا" (ساتن) ـ از سران دادگاههای تفتیش عقاید ـ آزاد شود و به این ترتیب خشم او را برمیانگیزد. "...
نیل و پدرو بین چانگ کینگ و کلکته با هواپیما بار جابجا می کنند. هنگامی که دوستشان بیل به قتل می رسد ، آنها شروع به تحقیق می کنند. نیل با نامزد بیل، ویرجینیا ملاقات می کند و به یک نقشه عمیق تر مشکوک می شود و در عین حال عاشق دلبری های او می شود...
برنده 2 جایزه اسکار همچنین دریافت 3 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
گروهی از راهبهها برای ایجاد صومعهای در هیمالیا تلاش میکنند، در حالی که انزوا و درگیریهای فرهنگی همگی توطئه میکنند تا مبلغان خوشنیت را دیوانه کنند.
در دهه 1920 در تگزاس، یک کشاورز سرخپوست به نام" چارلی ایگل"در آرزوی پیروزی در مسابقه ای مرسوم به داربی کنتاکی است اما وقتی نفت در زمین او پیدا میشود ، اوضاع تغییر می کند...
یک فرد سابقهدار که پس از زندانی شدن به دلیل سرقت جواهرات آزاد شده است، نسبت به همدستان سابق خود کینه توزی میکند و نقشه پیچیدهای برای سرقت ثروت آنها طراحی میکند.
زوج طبقه کارگر آنتوان و آنتوانت رویای یک زندگی بهتر را در سر می پرورانند. آنتوانت در میان دفع مداوم توجه ناخواسته مردان، به ویژه خواربارفروش مسیو رولان، یک بلیط بخت آزمایی برنده می خرد. اما هنگامی که آنتوان بلیط خود را از فقر گم می کند، رویاهای آنها به نظر می رسد که همان ها باقی خواهند ماند.
یک زن هدف مردی قرار می گیرد که به تدریج در حال جنون است و نمی تواند در برابر اصرار او برای خفه کردن زنان تا حد مرگ مقاومت کند ، اما به نظر می رسد که او عمداً مدارکی را پشت سر می گذارد...
یک فراری با 5 حکم سال حبس برای سرقت اوراق قرضه به ارزش نیم میلیون دلار مذاکره می کند اما قبل از تسلیم شدن یک سفر کوتاه را انجام داده، در حالی که مظنون است یک زن ، یک پلیس و یک شریک جرم سابق در این ماجرا با اون دست دارند...
هنگامی که جنگ جهانی اول به پایان میرسد، "الیزابت" تلگرامی دریافت میکند مبنی بر این که "جان" در عملیات کشته شده است. پس از چندی او با "لری" ازدواج میکند؛ تا اینکه "جان" ۲۰ سال بعد با هویتی جدید از راه میرسد...
یک مرد جوان و فقیر به آرزویش دست یافته است. او آرزو داشت که روزی در زمین مسابقه، اسب سواری کند اما بعد از دست یابی به موفقیت های فراوان، او فراموش می کند که چه چیزی در ابتدا برایش اهمیت داشت...