شی میاونا (Shi Miaona)، یه معلم، و دانشآموز شیطونش وانگ کیانگ (Wang Qiang) به طور مرموزی جاشون با هم عوض میشه. با نزدیک شدن یه مسابقه مهم تدریس، میاونا داره با زمان مسابقه میده تا قبل از اینکه دیر بشه، برگرده به بدن خودش.
گیونگ آه، زنی که بهعنوان مراقب کار میکند و تنها زندگی میکند، تنها به دخترش یئون سو تکیه دارد. اما پس از نقل مکان یئون سو، دیدارهای آنها بسیار محدود شده است. داستان با دریافت یک پیام هولناک توسط گیونگ آه از یک فرد غریبه آغاز میشود.
ماجرای فیلم درباره مرد بیگناهی است که پس از کشته شدن توسط پنج افسر پلیس زیادهرو، درون آمبولانس زنده میشود. او پس از بازگشت به زندگی، با تکیه بر ایمان خود با مشکلات و موانع بسیاری روبرو میشود.
نیلِش، یک دانشجوی حقوق از خانوادهای فقیر، پس از ورود به یک دانشگاه معتبر، با نابرابریهای عمیق اجتماعی روبرو میشود. یک اتفاق غمانگیز، او را وادار میکند تا با این سلسلهمراتب اجتماعی پنهان و تأثیر آنها بر سرنوشت و روابط افراد مقابله کند.
یک زن باردار از خیانت همسرش مطلع میشود. علاوه بر این، مرد تمایلی به پدر شدن ندارد، که این شرایط او را وادار میکند برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتهایش، به اقدامات بسیار جدی و افراطی فکر کند.
یک بوکسور جوان و امیدوار به لطف دوستش، ماتئو، از یک تصادف مرگبار جان سالم به در میبرد. پس از بهبودی، دردی اسرارآمیز شروع به آزار دادن او میکند و آینده بوکس او را در دنیایی که ضعف در آن تحمل نمیشود، به خطر میاندازد.
این فیلم به جامعه پنهان (جهان زیرین) و زندگی غیررسمی مهاجران آفریقایی در شهر قاهره میپردازد. محور داستان، تنشها و اختلافاتی است که میان گروههای مختلف این جامعه وجود دارد و این وضعیت از نگاه و تجربیات عایشه، یک مراقب سومالیایی که در آنجا مشغول به کار است، روایت میشود.
داستان در جهانی پسا-آخرالزمانی رخ میدهد؛ جایی که طبیعت توانسته است بر تکنولوژی غلبه کند. میلای دوازده ساله، پس از قتل پدرش، به شدت آشفته و درهم شکسته است. او برای جبران اعمالی که به ناحق انجام داده، راهی سفری دشوار میشود.
پدری به همراه پسرش وارد یک مهمانی رِیو در دل کوههای جنوب مراکش میشوند. آنها به دنبال «مار» (Mar)، دختر و خواهر خانواده هستند که ماهها پیش در یکی از این مهمانیهای شبانهروزی ناپدید شده است. در میان موسیقی الکترونیک و فضایی سرشار از آزادی ناآشنا، آنها عکس او را به طور مداوم به حاضران نشان میدهند. در حالی که امیدشان رو به افول است، تسلیم نمیشوند و به دنبال گروهی از شرکتکنندگان میروند که عازم آخرین مهمانی در بیابان هستند.
جوزف گوبلز در مقام وزیر تبلیغات، به تولید فیلمها و تصاویری میپردازد که هدفشان آمادهسازی مردم آلمان برای پذیرش جنگ تمامعیار و هولوکاست است. پس از شکست قطعی در جنگ، او آخرین و رادیکالترین اقدام تبلیغاتی ممکن برای خود را طراحی و به اجرا درمیآورد.
پس از آنکه خواهر یک کلانتر کشف میکند رهبر هولناک گروهی از یاغیان، برادرش، همسر او و دیگر اعضای خانوادهاش را در یک شهرک ناهموار در جنوب غربی [آمریکا] به قتل رسانده است، به دنبال گرفتن انتقام از آن رهبر برمیآید.
خانواده کیجون به روستایی نقل مکان میکنند که قرار است به یک شهر جدید تبدیل شود. در اولین روز حضور کیجون در مدرسه جدید، کفشهای کتونی تازهاش گم میشوند. دو برادری که از یک خانواده پرحاشیه و نامآشنا در آن محله هستند، مظنون اصلی این سرقت به شمار میروند.
مردی که از بخت و اقبال خوبی برخوردار نیست، همواره با شکستهای پیدرپی و ناکامیهای عاطفی روبرو است. او به دلیل رویکرد کمالگرایانهاش در عشق، موقعیتها را برای خودش دشوار میکند. سرانجام، در یک برخورد کاملاً اتفاقی، با کسی آشنا میشود که تمام معیارهای ایدهآل او برای عشق را دارد.
یک پرونده قتل در شهر هاتا، عدالت را به چالش میکشد. یک وکیل بلندپرواز به نام ویر، دفاع از این پرونده را بر عهده میگیرد و در دادگاه با اتفاقات غافلگیرکنندهای مواجه میشود.
زنی از دست مردی خطرناک فرار میکند اما کسی او را باور نمیکند. اکنون، مرد دوباره به سراغ او آمده و وی را به مکانی دورافتاده میکشاند که از دسترس همه خارج است.