سگ پلیس و صاحبش در حین انجام وظیفه مجروح میشوند و طی یک عمل جراحی به هم متصل میشوند و "مرد سگی" متولد میشود. او وظیفه دارد از مردم محافظت کند و در عین حال، باید با نقشههای شیطانی پتی گربه مقابله کند.
موفاسا، تولهای یتیم، با شیر نجیبی به نام تاکا آشنا میشود. این دیدار، ماجرایی را برای گروهی از موجودات آغاز میکند که در جستجوی هویت و سرنوشت خود هستند.
داستان، ماجراهای فوکا، جادوگر مبتدی و ناشی را دنبال میکند. فوکا به اشتباه، طلسم یک جادوگر سیاه را میشکند. جادوگری که در گذشته، تقریباً جهان را به نابودی کشانده بود.
پینکفونگ و هوگی، اولین کنسرت همخوانی خود را برگزار میکنند. مخاطبان میتوانند در این برنامه با محبوبترین آهنگهای پینکفونگ، از جمله ترانهٔ معروف «بیبی شارک»، همخوانی کرده و به رقص بپردازند.
داستان در مورد دو دانشجو به نام جورجیا و لورنزو است که در یک کارگاه تئاتر در فلورانس شرکت میکنند. آنها در حال بازی کردن رویاها و آسیبهای دوران کودکی خود هستند. معلم آنها، آلبا، آنها را تشویق میکند تا با اسطورههای درونی خود روبرو شوند. در یکی از صحنهها، یک غول یک چشم مردی را خفه میکند و شاهزاده خانمی را در جنگل تعقیب میکند.
کاترینا و دوستانش با شاهزاده جوانی روبرو میشوند که فقط کاترینا میداند او قهرمانی از یک بازی ویدیویی با آیندهای شوم است. آیا او میتواند او را نجات دهد؟
الی به همراه دوستان جدیدش، مترسک، مرد حلبی و شیر ترسو، که بر اثر گردبادی به دنیایی جادویی و ناشناخته پرتاب شدهاند، به دنبال جادوگری هستند که آرزوهایشان را برآورده کند.
کاراگ، یک پوما تغییرشکلدهنده که در طبیعت وحشی بزرگ شده، به دبیرستان کلیرواتر، مدرسهای برای «وودواکرها» (کسانی که میتوانند به حیوانات تبدیل شوند) میپیوندد. او با دوستانش هالی (سنجاب) و براندون (گاومیش کوهاندار آمریکایی)، در میان رازها و خطرات دنیای وودواکرها حرکت میکند.
نیکو، گوزن شمالی کوچکی است که توانایی پرواز دارد و آرزوی دیرینهاش پیوستن به گروه گوزنهای پرنده بابا نوئل است. اما او به جای رسیدن به آرزویش، سورتمه بابا نوئل را گم میکند. در جریان تلاش برای بازگرداندن سورتمه، نیکو به اهمیت دوستی و ارزش انجام کارها به روش منحصر به فرد خود پی میبرد.
اولیس به سراغ یک مشاور شغلی میرود و در پایان، کلینیک را با توانایی شگفتانگیزی ترک میکند؛ او حالا میتواند با یک لمس ساده، شغل مناسب هر فرد را کشف کند.
این اثر، روایتی نو از حماسه نیبلونگن است که شخصیت اصلی آن هاگن فون ترونجه، یک وایکینگ، است. او با خدایان کهن پیمان دوستی میبندد و در برابر حاکمی ستمگر قیام میکند.
جوانی با قدرتهای ماورایی در شهر ظاهر شده و با فساد و جرم مبارزه میکند. مردم از این موضوع شگفتزده شدهاند اما بعضی از مردم فکر میکنند که این جوان در حال تبدیل شدن به یک فرد ستمگر است.
پس از دریافت فراخوانی غیرمنتظرهای از اجداد راهنمای خود، موآنا باید به دریاهای دوردست اقیانوسیه و آبهای خطرناک و از دست رفتهای سفر کند تا ماجراجوییای را تجربه کند که هیچگاه با آن روبرو نشده است.
داستان کارآگاه نابغهای به نام هو باییی را روایت میکند که به همراه دوستش، عمو مینگ، برای یافتن مرواریدهای گمشده به دریای چین جنوبی میروند. در این سفر، آنها به طور اتفاقی با شهر باستانی غرق شدهای مواجه میشوند و با موانع و چالشهای متعددی در آن روبرو میشوند.