در غیاب خانواده، سامانثا، دختر شانزده ساله، آخر هفته را به تنهایی در خانه میگذراند، اما با ورود یک مزاحم به خانه، سامانثا در مخمصهای گرفتار میشود و باید در آن شب سرنوشتساز، بین مبارزه و فرار یکی را برگزیند.
ازدواج نیلگون به دلیل طلسم شدن خانوادهاش توسط یک جن ممنوع است، اما او بیتوجه به هشدارها ازدواج میکند و زندگیاش به کابوسی تبدیل میشود. نیلگون و خانوادهاش با راهنمایی جادوگری به نام جناب سحر، سفری عرفانی و پرخطر را برای حل مشکل خود آغاز میکنند.
سه دانشجوی جامعهشناسی با استفاده از بودجهی دولتی برای انجام پژوهشی در زمینهی فولکلور، به روستایی دورافتاده سفر میکنند. هدف آنها بررسی ritual of exorcism است که سالها پیش در آن روستا رخ داده و منجر به مرگ دختری جوان شده است.
دکتر ناتان مارش، پس از سالها غرق شدن در سکوت مطلق در یک آسایشگاه روانی، چشمانش را به روی دنیا میگشاید. او برای به یاد آوردن آخرین سفر خود به سایت ۱۳، به تماشای فیلمهای ضبط شده از آن سفر مینشیند. اما در حین تماشا، راز وحشتناکی آشکار میشود: او موجودی هولناک و غیرقابل توقف را از بند رها کرده است.
توغبا، زنی جوان، برای فال گرفتن به سراغ یک فالگیر میرود. فالگیر به او هشدار میدهد که رازهای فال را فاش نکند، اما توغبا این رازها را در کلاب هاوس فاش میکند. پس از این اتفاق، زندگی توغبا با آشفتگی و نفرین روبرو میشود.
زنانی که تحت تأثیر خشونتهای خانوادگی و مشکلات اقتصادی قرار گرفته بود، به ناچار با همراهی سه نفر از دوستان خود، اقدام به سرقت از یک خانه عتیقهفروشی نمود.
دو خواهر دوقلو به نامهای رز و آزالیا و دوستشان بروکس، در خاموشی فراطبیعی گرفتار میشوند که در آن هیولاها واقعی هستند. تنها امید آنها برای زنده ماندن، نور تلفن همراهشان است.
هائو که دارای قدرتِ بازگشت به گذشته است، برای نجات ساری از چنگال پُچُنگ گُندُل، جادوگری پلید در کالبد روح، جان خود را فدا میکند تا جلوی نیات پلید او را بگیرد.
فیلمی جدید با اقتباس از فیلم اکشن-ترسناک سال ۱۹۹۷، داستان گروهی از مستندسازان را دنبال میکند که در اعماق آمازون به دنبال ماری غولپیکر و مرگبار میگردند.
اتریش در قرن هجدهم، زنی به نام اگنس در آستانه ازدواج با معشوق خود است، اما با افکار تاریک و غم و اندوه دست و پنجه نرم میکند. قوانین سفت و سخت آن زمان، مجازات مرگ را برای زنانی در نظر میگرفت که مرتکب قتل نوزاد میشدند.
در دوران اشغال اسپانیا، کشیشی به نام پدر سورن مالاری در قرن نوزدهم زندگی میکرد. داستان زندگی او حکایتی غمانگیز و هولناک از سقوط به جنون است. گفته میشود مالاری برای کمک به مادر بیمار خود، دست به قتل ۵۷ نفر زده است.
گروهی از دوستان که در یک کلبه کنار دریاچه ای دورافتاده هستند، زمانی که دوربین های تله کابین در ملک نشان می دهد که آنها توسط چیزی فراتر از مادر طبیعت احاطه شده اند، خود را در یک کابوس مرگبار می بینند.
گروهی از دانشجویان رقص در حال فیلمبرداری یک اثر تجربی بودند که ناگهان، اتفاقی هولناک رخ میدهد. یکی از اعضای گروه که پیش از این فوت کرده بود، به طور معجزه آسایی زنده میشود. این رویداد عجیب و غریب، دانشجویان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را وادار میکند تا به کاوش در ماهیت این پدیده ماوراء الطبیعه بپردازند. آنها با الهام از آموزههای شمنی، به دنبال درک معنای عمیقتر این اتفاق و پیامی هستند که برای آنها دارد، میباشند.
بازیگر زنی جویای نقش اول در بازسازی هالیوودی، به دنبال بازیگر اصلی فیلم اصلی که اکنون منزوی شده، میرود. اما این ملاقات با اتفاقات عجیبی به کابوس تبدیل میشود.