عده ای از طرفداران فیلمهای ترسناک ، در جستجوی فیلمی هستند که چند سال قبل به طرز اسرار آمیزی ناپدید شده است.اما متوجه می شوند که قاتل فیلم در دنیای واقعی وجود دارد و خواهان ملاقات با طرفداران است و...
شب قبل از هالووین، کاسی، یک گوت، با خواندن داستانی از یک کتاب نفرین شده، با برادرش شوخی بی ضرری می کند. با این حال، هنگامی که موجودی زنده می شود، دردسر پیدا می شود...
پس از اینکه مارنی واتسون شوهر آزارگرش را در دفاع از خود میکشد، او به حبس خانگی محکوم میشود. او متوجه میشود که خانه توسط روح خشمگین و خشن شوهر مردهاش تسخیر شده است...
یک متهم سابق به یک آپارتمان قدیمی نقل مکان می کند و در آنجا با یک مشکل خانگی روبرو می شود که شامل یک افسر پلیس، همسرش و دخترشان می شود. با این حال، وقتی او سعی می کند مداخله کند، نفرین مرموز او را به دام می اندازد...
هواپیمای حامل یک تیم فوتبال کالج در هیمالیا سقوط می کند . زنده ماندن از سقوط تنها بخشی از مشکل آنها بود. تلاش برای تبدیل نشدن به غذای هیولایی که در کوهستان کمین کرده است، چالش بزرگ آنهاست ...
گروهی از دانشجویان در حالی که فارغ التحصیلی را در یک خانه تعطیلات منزوی جشن می گیرند،خود را هدف یک قاتل سادیستی می بینند که آنها را مجبور می کند برای زنده ماندن، یک بازی مرگبار کشتن یکدیگر را انجام دهند...
شش دانشآموز دبیرستانی و رهبرشان پس از تصادف اتوبوسشان در طوفان شدید گم میشوند. آنها برای شب در یک پارک تریلر متروکه که توسط زنی جذاب به نام نورما اداره می شود، پناه می برند....
همسر و وکیل ویکتور، ویکتور را مسموم می کند و عامل مرگ او را مواد مخدر می داند. سم نمی کشد و ویکتور آن دو را در عمارت خود به دام می اندازد، جایی که او انتقام خود را می گیرد...
دیوید دریتون یک نقاش است که بهمراه پسرش بیلی در یک شهر کوچک زندگی می کند. او یکروز که مشغول کار در گالری نقاشی می باشد ناگهان طوفان مهیبی باعث شکستن یک درخت و افتادن آن بر روی پنجره استدیو می شود. دیوید با دیدن این شرایط بهمراه بیلی و همسایه شان برنت عازم مرکز شهر می شود تا از فروشگاه مرکزی مقداری مایحتاج ضروری برای مقابله با طوفان خریداری کند. در همین موقع مه عجیب و مرموزی شهر را فرا می گیرد و رفته رفته غلیظ تر می شود. دیوید و سایر افرادی که در فروشگاه هستند ناگهان با مردی با سر و وضع خونین مواجه می شوند که سراسیمه وارد فروشگاه می شود. در ادامه آنها متوجه می شوند که موجودات خطرناکی در مه وجود دارند که انسانها را مورد حمله قرار می دهند. دیوید در این شرایط می کوشد تا همه را آرام کرده و راه حلی منطقی برای این موضوع پیدا کند اما زنی به اسم کارمودی معتقد است که خداوند بخاطر گناهان آنها این بلا را بر سر آنها نازل کرده است…
الیزابت، یک ویراستار جوان، به طور اتفاقی با یک خانه قدیمی و ارواح ساکن آن روبرو میشود. این ارواح، که سالهاست در انتظار فرصتی برای بیان داستان خود هستند، به الیزابت پناه میآورند تا او راز قتل عامشان را برای دنیا فاش کند.