پسر تورن از پیشینه ی خود اطلاع میابد و به انتقام مرگ مردم روستایش ، و آزاد کردن خواهرش از چنگال داکار خبیث و عنکبوت های پیروش میرود .آتور با عنکبوت های غول آسا، شمشیرزنان مخفی شده در سایه ها ، جنگجویان مرده و جادوگران زشت مبارزه میکند ...
در پناهگاهی یخزده، ملکهٔ اهریمنی جولیانا و پسرش نکرون، با فرستادن امواج یخرود، انسانها را به سوی استوا عقب میرانند. آنگاه با تدبیر ملکه جولیانا، افراد نیمهانسان او به درون پناهگاه آتشفشانی پادشاه جارول راه یافته و دختر شاهدخت تیگرا را میربایند تا تیگرا را به همسری پسرش نکرون درآورد و پادشاهیاش بیجانشین نماند. ولی ...
یک کارمند وزارت امور خارجه یک دستگاه تخم مرغی شکل با مایع سبز رنگی در داخل پیدا می کند که باعث می شود فردی که آن را می نوشد نامرئی شود. او خود را تحت تعقیب عوامل خارجی می بیند که خواهان مواد هستند.
ر یک سیاره بیابانی، جرد-سین، یک جنگ سالار، سعی دارد یک قبیله جهشیافته را متقاعد کند که او مسیحای آنهاست. او میخواهد قدرت نامحدودی را که در یک کریستال پنهان است، به دست آورد. دوگان، جنگجو، و دیانا، کاوشگر، برای متوقف کردن او تلاش میکنند...
استیو پس از کشف اینکه گروهی از سارقان اتومبیل ممکن است با مرگ نابهنگام پدرش ارتباط داشته باشند، جنایتکاران را تعقیب می کند و سعی می کند آنها را دستگیر کند و ...
انسان های بدوی باید با محیط وحشی خود سازگار می شدند یا در فراموشی محو می شدند. برای بوگ ، یک جنگجوی بزرگ، این مبارزه به معنای تسخیر سرزمین و برتری بر رقبای خود است...
رونی و یورگن در شهر سولوار در نروژ (در منطقه لوفوتن) زندگی میکنند. آنها ایده درخشانی به ذهنشان میرسد و یک ایستگاه رادیویی غیرمجاز به نام "رادیو فسکسلوگ" راه اندازی میکنند.
سه نفر به یک واقعیت موازی منتقل میشوند، جایی که متوجه میشوند باید از فناوری مدرن، اما سلاحهای قرون وسطایی استفاده کنند تا شهروندان را از دست یک جنگسالار قاتل نجات دهند...
نوادگان یک سفینه فضایی سقوط کرده در غارها پناه می گیرند تا با شب های سرد و روزهای طوفانی کنار بیایند. در حالی که آنها در یک بازه زمانی هشت روزه زندگی می کنند و می میرند، یک پسر برای یافتن کشتی سقوط کرده به سمت سیاره متروک حرکت می کند...
در سیارهای دور که جهشیافتهها در آن زندگی میکنند، دو شکارچی جایزه بگیر برای نجات سه زن اسیر زمینی از چنگ یک جنگ سالار جهشیافته شیطانی به رقابت میپردازند...
داستان فردی به نام کارولین که قرار است با "سِر رالف" ازدواج کند. لذا او خواهرش، باربارا را دعوت می کند تا ساقدوشش شود. با این حال باربارا، رالف را اغوا می کند و همسر جدید او می شود اما با وجود ثروتمند بودن رالف، باربارا احساس خوشبختی نمی کند و...