«هپي گيلمور» (سندلر)، جوان ساده و خوش قلبي است که هميشه آرزو داشته بازيکن حرفه اي هاکي بشود. او با خبر مي شود که مادر بزرگش قادر به پرداخت بدهي مالياتي دوست و هفتاد و پنج هزار دلاري خود نيست و به زودي خانه اش را از دست خواهد داد. کمي بعد «هپي» به طور اتفاقي متوجه مي شود که استعدادي در ورزش گلف دارد...
در این ماجراجویی جدید، رفقای بد که به سرقت در تعطیلات کریسمس شهر معروف هستند، با یک مشکل غیرمنتظره مواجه می شوند: کریسمس لغو شده است! حالا آنها باید کاری غیرمنتظره انجام دهند: با دادن هدیه، روحیه تعطیلات شهر را احیا کنند...
تریسی، یک وبلاگر فر، توسط گراهام به یک تعطیلات کریسمس در مهمانخانه کوچک خانوادگی او دعوت می شود. این مهمانخانه با رقابت سختی از سوی یک هتل ریزورت مواجه است که...
شارلوت، هنرمندی پرتلاش است که علاوه بر هنر، به خانواده خود نیز کمک میکند. او نقاشی خود را در جشنواره هنری کریسمس بیرون می اندازد . ویات، که نقاشی او را میبیند، مجذوب آن شده و تصمیم میگیرد تا هنرمندی را که او را تحت تأثیر قرار داده است، پیدا کند...
یک برخورد تصادفی با یک فالگیر باعث میشود که خانواده واکر از خواب بیدار شوند و با بدن یکدیگر عوض شوند، آیا میتوانند با وجود این مشکل، ارتقا، مصاحبه دانشگاهی، قرارداد ضبط و تست فوتبال خود را به دست آورند؟...
یک مرد برای برنده شدن در مسابقه تزئین کریسمس با یک الف عهد می بندد . الف طلسمی را اجرا می کند که 12 روز کریسمس را زنده می کند . این کار باعث هرج و مرج و مشکلاتی برای مردم می شود ...
کیت، برای برنامهریزی گلخانه مادرش، با مدیر جدید و مخالف باغ گیاهشناسی، همکاری میکند. آنها باید با یکدیگر همکاری کنند تا این رویداد را به بهترین شکل برگزار کنند...
امروز آخرین روز زنده ماندن جیمی است. آلزایمر او در حال بدتر شدن است، بنابراین او تصمیم گرفته است که مانند زندگی خود بمیرد - با نیت، شوخ طبعی و ذوق. جیمی در آخرین روز زندگیاش بر روی زمین با یک نویسنده آشنا می شود که ...
داستان زنی را روایت می کند که در گذشته قهرمان بوکس زنان بوده و اکنون به عنوان معلم موقت دبیرستان کار می کند. او پس از دیدن خشونتی که تحملش برایش دشوار است، تصمیم می گیرد با استفاده از مهارت های بوکس خود، عدالت را اجرا کند.
شان، مردی مبتلا به اوتیسم، به دنبال همسر است. او با ویولت، روسپی، آشنا میشود و عاشق او میشود. اوتیسم شان مانع از درک او میشود که ویولت یک روسپی است...
محمود میخواهد در جامعه سوئد پذیرفته شود. او برای این کار، نامش را تغییر میدهد، یک ماشین ولوو میخرد، لنز آبی میزند و با یک زن سوئدی ازدواج میکند...
یک روزنامهنگار بدبین به پوشش «دون ژوان» برنامههای دوستیابی اختصاص داده میشود و در نهایت متوجه میشود که چیزی بیش از آنچه به نظر میرسد وجود دارد...