داستان گروهی از دوستان اسپانیایی را دنبال میکند که تا ریو دو ژانیرو سفر میکنند تا جسد دوست درگذشتهشان را به کشور بازگردانند، اما به محض رسیدن به آنجا متوجه میشوند که او در واقع نمرده است.
در ساختمانی در مرکز شهر مادرید، یک جلسه عادی میان همسایهها برای رأیگیری درباره تعویض آسانسور، پس از اعلام غیرمنتظرهی اینکه یک مستأجر جدید با مشکلات سلامت روان قرار است آپارتمانی را اجاره کند، به یک درگیری تمامعیار تبدیل میشود.
خانوادهای برای مراسم بدرقه پدر بزرگ ازدسترفتهشان گرد هم میآیند. اما این مراسم عاطفی، با افشای بزرگترین راز پنهان متوفی توسط یکی از حاضران، به یک گردهمایی پرآشوب تبدیل میشود.
مارینا تصمیم میگیرد مادرش، پاتریشیا، را که فکر میکند باید مثل یک بیوه رفتار کند، به خانه خودش بیاورد. پاتریشیا با زندگی در کنار مارینا میفهمد که چیزهای زیادی برای انجام دادن و کشف کردن وجود دارد و هر دو با هم دنیای جدیدی را پیدا میکنند.
داستان شش قهرمان زن خارقالعاده در مراحل مختلف زندگی، که هر کدام به روش خود برای رسیدن به خوشبختی و کمال تلاش میکنند و میخواهند با خودشان در هماهنگی زندگی کنند.
سه خواهر برای شرکت در مراسم عروسی سوم مادرشان که پیش از این دو بار بیوه شده بود، به خانه خانوادگی باز میگردند. این بازگشت آنها را وادار میکند تا با گذشته روبرو شوند و در مورد آینده تصمیم بگیرند. در این میان، مهمانان رنگارنگ و غیرمنتظره عروسی نیز به آنها کمک میکنند.
کندلا، پس از طلاق و از دست دادن شغلش، به زادگاه خود بازمیگردد. او برای گذران زندگی، مجبور میشود در دبیرستان سابقش به دانشآموزان دارای مشکلات یادگیری آموزش دهد.
در آیندهای نزدیک، مکس و دخترش رباتهای سرقتی را در بازار سیاه میفروشند. بعد از آخرین نقشهشان، مکس حضانت دخترش را از دست میدهد و مجبور میشود به آخرین رباتی که دزدیده، یعنی T-O، تکیه کند. T-O آماده است تا برای کمک به او هر کاری انجام دهد.
یک کشاورز شیلیایی در قرعهکشی ملی برنده میشود، اما متوجه میشود که بلیتش از بین رفته است. او با خانواده و دوستانش راهی سفری میشود تا جایزه خود را به دست آورد.
یک گروه از یتیمان پس از اینکه یک بیماری ویروسی جمعیت بزرگسال کشور را از بین میبرد، برای یافتن زندگی جدیدی به سمت جنوب سفر میکنند، اما در آنجا خود را در معرض خطر یک زن روانپریش میبینند که یک راز خطرناک را پنهان کرده است.
دفتر نقاشی دختری در یک برکه میافتد و نقاشیهای او زنده میشوند و شهر را پر از هرج و مرج میکنند. خانوادهی او باید با هم متحد شوند تا این موجودات را که ناخواسته خلق کردهاند، متوقف کنند.
اولین سفر عاشقانه آیریس و آیزاک به عنوان یک زوج با مشکلاتی روبرو میشود. آیریس با این باور که آیزاک همان مرد رویایی اوست و تنها دچار سردرگمی شده، دست به کارهای بهشدت غیرمعقول و مضحکی میزند تا ثابت کند سرنوشت آنها را برای هم قرار داده است.
گروه یک لیگ فانتزی فوتبال با ناپدید شدن یکی از اعضایش، به نام جیانی، بعد از جشن مجردی، دچار مشکل میشود. ورود یک عضو جدید به نام آندریا، پویایی گروه را تغییر میدهد و آنها باید جیانی را پیدا کنند.
گاستون پس از شکست از گروهی از پرنسسها، با ملکه شرور و جادوگران شرور متحد میشود تا آنها را نابود کند. پرنسسها با اطلاع از این نقشه، از دوستان خود برای مقابله با او کمک میگیرند.
سردار یک برنامهساز رادیویی است که به خاطر جوکهایش مشهور است. یک روز، او برای اینکه به دوستدخترش پیشنهاد ازدواج بدهد، با او شوخی میکند. اما اوضاع آنطور که میخواهد پیش نمیرود. یکی از دوستان مشترک آنها برای آشتی دادنشان، یک سفر تفریحی برای آنها ترتیب میدهد.
بعد از اینکه سلی از کما بیدار میشود، درمییابد که توانایی دروغ گفتن را از دست داده است. دوستش، کستی، این موضوع را فرصت مناسبی برای ساختن یک نمایش تلویزیونی موفق میبیند؛ اما زمانی که تصمیم به تولید فصل جدید برنامه «بازهاوس» میگیرند، همه چیز از کنترل خارج میشود.