جیمز در تعطیلات خود در یک تفریحگاه موفق می شود شغلی پاره وقت پیدا کند و در آنجا مشغول به کار شود. او در محل کارش با دختری آشنا می شود به نام ام این دو مشترکات و علایق زیادی با هم دارند و کم کم جیمز به ام علاقه مند می شود.اما…
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
«نيک مارشال» (گيبسن) در يک آژانس تبليغاتي کار مي کند و مردي زن ستيز است و همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکي اند. شبي، «نيک» با ماشين تصادف مي کند، اما صبح روز بعد در مي يابد توانايي خواندن فکر زنان را پيدا کرده است. «نيک» ابتدا هراسان مي شود، اما کم کم مي فهمد که مي تواند از اين موهبت استفاده کند.
تای یک پلیس بازنشسته است، اما از قبول وظیفه خود سرباز می زند و همچنان هر روز برای دستگیری تبهکاران خرده پا به محله ها می رود این کار به او کمک می کند تا شغلش را به خاطر داشته باشد. یک روز، هوآنگ - یک قاچاقچی مواد مخدر که به تازگی آزاد شده ، به محله خود نقل مکان می کند و یک دفتر املاک و مستغلات باز می کند . تای که مشکوک می شود این یک تجارت غیرقانونی است، تصمیم می گیردبی سر و صدا تحقیق کند...
یک پسر فداکار در حالی که سالن مادرش در آستانه ورشکستگی قرار دارد، آستینهایش را برای کمک بالا میزند و خود را به عنوان باحالترین آرایشگر در بلوک معرفی می کند ...
هنگامی که رهبر یک" انجمن بشقاب پرنده ها" به طور غیرمنتظره ای می میرد، خوزه مانوئل تنها کسی است که رازی را می داند که می تواند سرنوشت بشریت را تغییر دهد. در همین حال یک دختر جوان در اسپانیا ناپدید می شود...
ویتنی درباره آسیبهای جنسی و قرار ملاقات با مردان جوان صحبت می کند ، درز شدن عکسهایش را به صورت آنلاین فاش میکند و در مورد زندگی قبل از رسانههای اجتماعی بحث می کند ...
یک هیولای بزرگ به ژاپن حمله می کند، اما به طور ناگهانی می میرد. در حالی که مردم شادی می کنند و در تسکین غرق می شوند، جسد غول پیکر به جای مانده به آرامی شروع به پوسیدگی و نفخ می کند. اگر جسد منفجر شود، ملت نابود می شوند...
یک گروه تبهکار به یک کازینو دستبرد می زنند و مقدار زیادی پول نقد می دزدند. یکی از آن ها که «توماس مورفی» نام دارد، تصمیم می گیرد کل پول را برای خود بردارد...
کتی آشپزی است که می خواهد یک رستوران باز کند. با مشکلات مالی، کتی کار در یک پناهگاه برای مهاجران جوان را می پذیرد. در ابتدا او از این شغل متنفر است، سپس اشتیاق او به آشپزی شروع به تغییر زندگی کودکان می کند...
هو چون، یک کارآفرین جوان، به زندان فرستاده می شود. هو چون با اجرای فلسفه خود در دنیای تجارت مبنی بر اینکه پول می تواند هر مشکلی را حل کند، به بیگ رولر، کین تین، اسکار و هو چینگ مبلغ قابل توجهی پول برای کمک به او برای فرار از زندان پیشنهاد می کند...