«استیو راسل» ( جیم کری ) با همسرش «دبی» ( لسلی مان ) زندگی شادی را دارد تا اینکه متوجه میشود که همجنسگرا است و این قضیه باعث عوض شدن رفتار و زندگیش میشود. طولی نمی کشد که او به زندان افتاده و در آنجا با «فیلیپ موریس» ( اوان مک گرگور ) آشنا میشود. استیو که عاشق فلیپ شده قصد دارد با او از زندان فرار کند...
هیلی و بهترین دوستش ، بری ، برای تبلیغ خط مدشان به یک نمایش دوستیابی واقعی می روند ، اما وقتی عشق ، دوستی و شغل در راه است ، هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود...
«لري ديلي» (استيلر) کاري را به عنوان نگهبان شب موزه ي تاريخ طبيعي قبول مي کند اما در نخستين شب نگهباني اش در مي يابد که چه کار مشکلي دارد: شب که فرا مي رسد يک طلسم مصري، اشيا و فيگورهاي مومي را زنده مي کند!....
چهار حیوان که دیگر از بودن در باغ وحش خسته شدهاند، تصمیم به فرار می گیرند و به طور ناخواسته با چهار پنگوئن همراه میشوند. بعد از گذراندن ماجراهایی، آنها خود را در ماداگاسکار می یابند.
یک زوج آمریکایی به میمی پیشنهاد دو میلیون روپیه میدهند و در عوض از اومیخواهند تا بصورت رحم او بچه دار شوند ، اما این زوج بعد از باردار شدن میمی نظرشان عوض می شود...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
یک خانواده هندی به تازگی به فرانسه آمدهاند تا رستورانی ایجاد نمایند. اما مشکلی وجود دارد؛ در نزدیکی آنها رستورانی مجلل وجود دارد که مادام مالوری، صاحب آن چشم دیدن رقیبی برای رستوران خود ندارد. به این ترتیب جنگی تمام عیار در زمینه غذا و خوراک میان آنها شکل میگیرد...
داستان از آنجایی آغاز میشود که یک پسر جوان، عاشق دختری میشود. فیلمی ذر ژانر جنایی / رمانتیک که طبق اظهارات دست اندر کاران توسعه، روایت فیلم به عنوان نسخهی آپدیت شدهی رومئو و ژولیت (اثر جاوید ویلیام شکسپیر) تلقی خواهد شد ...
"جین" یک استاد فلسفه روشن فکر است.نامزد او از خانه رفته و او که نمی خواهد در خانه او بماند دعوت "ناتاشا" را قبول می کند تا در اتاق خواب پدرش "ایگو" که همیشه با دوست دختر جوان خود "ایو" است بماند."ناتاشا" به او داستان یک گردنبند گمشده و شک او به "ایو" را تعریف می کند و...
بعد از گذراندن دو دهه در انگلستان، بيل برايسون به ايالات متحده بر میگردد. در امریکا، بیل به این نتیجه میرسد که بهترین راه برای پیوند با زادگاهش این است که همراه یکی از قدیمیترین رفقایش جادۀ آپالاچی را با پای پیاده در نوردد…
یک مجری جوان هالیوودی دستیار یک تهیه کننده بزرگ فیلم می شود، اما این شغل آنطور که فکرش را می کرده خوب پیش نمی رود، زیرا این تهیه کننده ظاهرا بدترین رئیس ممکن روی زمین است...
دو هم اتاقی که یکی از آنها پولی که برای اجاره خانه جمع کرده بودند واسه یه هرزه فیلیپینی خرج میکند و دوستش الکس که عشق بازی های ویدیوئی است باید مکانی دیگر برای اسکان خود پیدا کند…