گِرگ و ارل، دو دوست دبیرستانی هستند که اوقات بیکاری خود را به ساخت فیلمهای مستقل و کوتاه سپری می کنند. این دو پس از آشنایی با همکلاسی جدیدیشان به نام ریچل که مبتلا به سرطان خون است، تصمیم می گیرند فیلم بعدی شان را درباره او بسازند اما ...
یک کمپانی بخش سرگرمی، این امکان را فراهم می کند تا هولوگرام عزیزان از دست رفته ی خود را مشاهده کنید. با اینکار می توان با نسخه های جوان تر پدر یا مادر انسان دیدار کرد. در این بین پیر زنی ۸۶ ساله به نام “مارجوری”، با نسخه ای جوان تر از همسرش زندگی می کند و همسر او جوری برنامه ریزی شده است که با خاطرات “مارجوری” همسان باشد، اما…
"شان" و "اریک" دو فیلمنامه نویس دست و پا چلفتی هستند که "حرکت بزرگ بعدی" را تهیه می کنند ، وقتی که دولت متن آنها را رهگیری می کند ، فکر می کنند این یک توطئه واقعی تروریستی است...
داستان فیلم درباره ی یک کوتوله خیلی شرور بنام باوا سینگ (شاهرخ خان) میباشد که عاشق دختری معلول (انوشکا شارما) میشود ولی روز ازدواج اورا ترک میکند و فرار میکند و با یک سوپراستار بنام بابیتا (کاترینا کایف) اشنا میشود و...
اوکتبر 2008. "کالین" رابه جوانیست که از هرگونه تماس با خانواده اش جلوگیری کرده، تا اینکه یک روز ایمیلی از مادرش دریافت میکند با این مضمون که برادرش از جنگ عراق به خانه بازگشته است. "کالین" تصمیم میگیرد به زادگاه خود نزد خانواده اش بازگردد و...
مگامایند که یک تبهکار نابغه است، بعد از کشتن قهرمان محبوب شهر، کم کم حوصلهاش سر می رود، زیرا دیگر حریفی برایش باقی نمانده تا با او بجنگد. از این رو تصمیم به ساختن یک قهرمان جدید، بنام تیتان می گیرد. اما تیتان بجای اینکه از قدرتش در راه خیر استفاده کند، کمر به نابود کردن دنیا می بندد و مگامایند مجبور میشود برای اولین بار در عمرش دنیا را نجات دهد...
رزی و الکس بهترین دوستان یکدیگر هستند. آنها به طور اتفاقی به خاطر جابه جایی خانواده الکس از دابلین به آمریکا از یکدیگر جدا می شوند. اکنون چندین سال گذشته؛ ولی آیا دوستی آنها بعد از این همه سال و مایل ها فاصله پایدار خواهد بود؟ آیا آنها حاضر می شوند بر سر عشق واقعی قمار کنن؟!
جانجون والا در جستجوی دختر فراری خود است تا او را به ازدواج تاجری ثروتمند که قولش را داده در بیاورد و تلاش می کند با آدم ربایان مذاکره کند تا او را در امنیت آزاد کند اما…
داستان فیلم در مورد یک راننده تاکسی به نام رکس می باشد که دکترها به او خبر می دهند که دیگر زمان زیادی زنده نیست و او برای آخرین بار تصمیم می گیرد با تاکسی اش به شهر داروین در استرالیا سفر کند تا شرایط روحی اش بهتر شود …