سه زن خانهدار که از زندگی تکراری و بیروح خود خسته شدهاند، برای تجربه زندگی جدیدی به یک خانه بدنام میپیوندند. این تجربه نه تنها زندگی آنها را دگرگون میکند، بلکه رازهایی را نیز آشکار میکند که روابط آنها را برای همیشه تغییر میدهد.
"تا سی سالگی چهره ای را دارید که خدا به شما داده است و پس از آن چهره ای را دارید که شایسته آن هستید." گومز که خودش به سی سالگی رسیده است، این موضوع را گلدوزی می کند و آن را به فیلمی خاص، طنز و جذاب تبدیل می کند...
کمدی دیگری از اشتباهات در مورد جستجوی یک ستاره جدید برای LVN Pictures که در آن زمان یک شرکت تولید کننده بزرگ بود. نورما بلانکافلور برای پیوستن به مسابقه وانمود می کند که ثروتمند است...
یک مرد تحویلدهنده فیلم به یک زن جوان زیبا قول میدهد که یک حلقه فیلم را به موقع به یک سینما تحویل دهد. اما به نظر میرسد که کل شهر علیه او توطئه کرده است...
وقتی تام در روز ولنتاین به خانه میآید و نامهای به نام «جان عزیز» از دوست دخترش دریافت میکند، بقیهی شب را با چهار دوست صمیمیاش درباره زن، رابطه و عشق صحبت میکند تا اینکه پنج زن ظاهر میشوند و نبرد بین دو جنس آغاز میشود...
پسری به نام پاکالا پس از سفر به سراسر جهان با یک کامیونت و حیوانات خود به خانه باز می گردد. در این فیلم، پاکالا با مشکلات و ماجراهای زیادی روبرو می شود...
سه خواهر با هم در یک دهکده کوچک بزرگ شده اند اما خواهر کوچکتر در سنین پایین خانه را ترک کرد و به شهر بزرگ نقل مکان کرد. بعداً، او برای جشن تولد پدرشان برمیگردد و درگیریهای قدیمی و فراموششده دوباره آشکار میشوند...
آریونگ، دختر یک گانگستر هنگکنگی، که به قتل یک گانگستر دشمن متهم شده است، به کره فرار میکند و در آنجا پناه میبرد. جی-چول و دوستانش که باید از او تا زمان بازگشتش نگهبانی کنند، او را راهنمایی میکنند.
یک مدیرعامل موفق، شب عید کریسمس با یک نماینده لاتین آمریکایی ملاقات میکند. در نتیجه این ملاقات، او از دوست دختر، خانواده و کارمندانش غافل میشود. روز به طور معجزهآسایی تکرار میشود تا زمانی که او همه چیز را درست انجام دهد.