داستان فردی 23 ساله به نام وال که زندگی اش مملو از رویاست. او برای بازیگری به نیویورک سفر می کند. در یک کشور و شهر عجیب، بی پول و بی دوست تنها مانده است. در آنجا وی با افراد عجیبی ملاقات می کند که آنها نیز به دنبال ...
داستانی شبیه به فیلم کوتاه "برشهای کوتاه" (1993)، اما با بودجهای کمتر، در یک روز گرم ژوئنی در شهر بندری آنتورپ روایت میشود. ناتالی، شوکی برادرش، والتر دوست پسرش و لارا دوست دختر سابق او، فرمین نگهبان گالری، پل گارسین معلم فرانسوی ناراضی، چند جوان خوشگذران از شهر گنت و ویندمن مرموز، هرکدام به صورت جداگانه و بدون ارتباط ظاهری با هم، به انجام کارهای خود مشغول هستند.
فردریک پسر شادی است و به نظر می رسد که زندگی کاملی دارد. با این حال، همه چیز تغییر می کند زیرا زندگی فردریک از هم می پاشد که دوستش پیا ناگهان به او می گوید که قصد دارد او را به خاطر مرد دیگری ترک کند...
جک به عقب برگشته و این بار او در اکستریم ترین ماجراجویی خود، دامنه ها را خرد می کند. جک با پیت، یک اسنوبرد سوار، و برادر راکش جی ملاقات می کند، جایی که آنها باید از دو کلاهبردار پیشی بگیرند و در مسابقات قهرمانی کراس مرزی برنده شوند.
سام رابرتز تصور میکرد که به تمام پرسشهای زندگی پاسخ داده است: هدف از زیستن، مفهوم عشق و نقشهای برای یک آینده بینقص. اما ورود چارلی به زندگیاش، همه چیز را دگرگون کرد.
هفت سرباز بازنشسته استخدام میشوند تا گروهی از کامیونهای سربازان آمریکایی را سرقت کنند، با ایده غلط که این کامیونها حاوی گنجینههای ثروتمندی هستند. آنها با موفقیت کامیونها را تسخیر میکنند، اما متوجه میشوند که درون آنها چیزی ارزشمند وجود ندارد. حالا یک ارتش از سربازان تمامخبره، خشن و علاوه بر این نژادپرست، به رهبری پیتر، به دنبال آنها هستند...