داستانی درباره یک سرگروه تیم تحقیق به نام هوانگ جون-چول که مسئولیت تحقیق در مورد پسرانی که مظنون به سرقت از سوپرمارکت محلی شهر به نام "ووری" هستند را بر عهده دارد.
شرح وقایع مربوط به صعود سریع و سقوط روزنامهنگار سابق اشپیگل، کلاس رلوتیوس، که پس از اعتراف به جعلهای متعدد، در مرکز یکی از بزرگترین رسواییهای رسانهای تاریخ قرار گرفت.
دو جاسوس فراری از شبکه خارج میشوند، ازدواج میکنند و در کلبه دورافتادهشان مورد حملهی آژانسهای اطلاعاتی مختلف قرار میگیرند که به دنبال یک هارد دیسک دزدیده شده هستند.
این فیلم ، پیشداستانی بر فیلم فوریه (محصول سال ۲۰۱۹) است و سرگذشت سالهای آغازین زندگی تانهسوی، شخصیت شرور و بیرحم هایفونگ در خیابانهای سنگدل سایگون قدیم را روایت میکند.
هنگامی که جوانی مبتلا به بیماری روانی گمان میبرد شاهد یک ربایش بوده است و پلیس سخنان او را باور نمیکند، از سر ناچاری به همسایهاش که نگهبان بازنشسته و دلگیری است، روی میآورد تا در یافتن زن مفقود شده یاریاش کند.
چهار داستان به هم پیوسته که در سال 1987 در اوکلند، کالیفرنیا، اتفاق میافتند، از عشق به موسیقی، فیلم، آدمها، مکانها و خاطراتی فراتر از جهان قابل شناخت ما خواهند گفت.
کانلی خاطرات دوران کودکی خود در یک پرورشگاه را، پس از آنکه پلیس دربارهی خودکشی دوستش تحقیق میکند، مرور میکند. او در برقراری ارتباط با آنتیا دچار مشکل است و همزمان با افرادی که در پسِ گذشتهی پُردردسر او و مرگ دوستش نقش داشتهاند، مواجه میشود. این داستان با الهام از وقایع حقیقی نوشته شده است.
داستانهای برمونزی: سقوط امپراتوری روم، کمدی-درامی واقعگرایانه دربارهی خانوادهی جنایتکار روم در جنوب لندن است که در اثر اختلافات داخلی و رقابت با دیگر گروهها، داراییهایشان در خطر قرار میگیرد.
پلیس مخفی به نام سامسون بریون پس از پانزده سال به زادگاهش در بریتانی بازمیگردد، اما بازگشت او با استقبال مواجه نمیشود. به ویژه لیلا، یک کارآفرین محلی که برای نجات کسبوکارش مجبور به اجاره دادن بخشی از آن شده، از این موضوع ناخشنود است، به خصوص وقتی میفهمد مستأجر جدید کسی نیست جز سامسون.
داستان، روایتگر سفر استیفن ندومپالی است، مردی که در پس چهرهٔ خورشیدی آبراهام، رهبر پنهان و مقتدر یک شبکهٔ جنایی بینالمللی، زندگی دوگانهای را تجربه میکند.
وقتی یک کارآگاه بازنشسته اداره پلیس نیویورک کتابی درباره ارتباطات خانوادگیاش با مافیا منتشر میکند، جنگی بین پلیسهایی که برای رئیس بزرگ جنایتکار شهر کار میکنند و افسرانی که تلاش میکنند آنها را به عدالت بکشانند، در میگیرد.
آنتونیو و پیرالدو، دو افسر پلیس با زندگیهای بهظاهر آرام و مشترکات فراوان، از جمله یک زن و یک دختر ناتنی، ناگهان با یک پرونده جنایی پیچیده و خطرناک روبرو میشوند که زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد.
داستان درباره دو رئیس باند تبهکاری در شهر نیویورک است که قبلاً با هم دوست بودند، اما اکنون به دلیل حسادت و خیانت، با یکدیگر دشمن شدهاند و برای تسلط بر شهر، با یکدیگر میجنگند.
دو مهاجر غیرقانونی که در بیابان به دنبال کار هستند، شغلی ساده را پیدا میکنند: حفر یک گودال. اما طولی نمیکشد که متوجه میشوند کارفرمایانشان روانی هستند و برای زنده ماندن باید تلاش کنند.
جک که مردی میانسال است و به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده، در طول شش هفته میکوشد تا همسرش را آشتی دهد، رفتارهای زورگویانه خانواده زنش را کنترل کند و برادر ناتنیاش، کنی بوی، را هدایت کند. با این حال، تمام تلاشهای او بیثمر میماند و زندگیاش از مسیر درست منحرف میشود.
در روستایی دورافتاده که از میراث فرهنگی غنی و سنتهای دیرینهای برخوردار است، منجی راستین آن، اودلا مالانّا سوامی، همواره از روستای خود در برابر نیروهای اهریمنی محافظت میکند.