داستان فیلم در خصوص مردی است که عاشق یک روح میشود. شغل این مرد ایجاب میکند که به تمیز کردن خانهای خالی از سکنه بپردازد. وی متوجه میشود که این خانه، دارای یک روح است و در صدد به دام انداختن این روح است اما رفته رفته عاشق این روح میشود و ...
یک دزد با اصول اخلاقی حرفه ای خاص خود توسط افرادش دور زده می شود و به حال مرگ رها می شود. او با پوشش و هویتی جدید و دوستی غیر معمول با یک زن قصد دارد تا هدف دزدی افراد سابق خود را برباید و…
چین، سال 1999. دوستان دوران کودکی "لیانگزی" و "ژانگ" هر دو عاشق دختر زیبای شهر "تائو" هستند. او در نهایت تصمیم می گیرد با "ژانگ" ثروتمند ازدواج کند. زندگی آنها از چین تا استرالیا و در خلال دو نسل به تصویر کشیده می شود...
زن جوانی که پس از انتقام مرگ نامزدش به دست برخی گانگسترهای بی رحم به زندان افتاد. هنگامی که در زندان به سر می برد ، با زندانی دیگری دوست می شود که مخفیانه به دلیل قتل عام در دنیای زیرین ، خواهان مردن او است...
4 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 54 جایزه دیگر.
داستان کلی فیلم درباره ی زنی جوان و باهوش از خانواده ای نسبتا متوسط با علایقی خاص به نام الیزابت بنت و مردی ثروتمند و مغرور نسبت به موقعیت اجتماعی خود به نام دارسی و علاقه ی این دو نسبت به هم است . علاقه ای که به دلیل رفتار و موقعیت اجتماعی هر یک بر هم پوشیده بوده و گاهی تنفر از هم به نظر میرسد . رفتار متکبرانه ی دارسی که برای الیزابت قابل تحمل نیست دوام چندانی نمی یابد و دارسی مجبور میشود غرور کاذب خود را کنار گداشته و علاقه ی خود را به الیزابت ابراز کند و …
«اِما» و «دکستر» در شبی که به مناسبت فارغ التحصیلی برپا شده، تمام مدت زمان شب را در کنار یکدیگر سپری میکنند و این شب را به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل میکنند. طبیعی است که بعد از این شب هرکدام از آنها به سمت زندگی خودشان خواهند رفت تا سرنوشت خودشان را تعیین کنند، اما اِما و دکستر تصمیم میگیرند تا هر سال در روز ۱۵ جولای ( روز فارغ التحصیلی ) با یکدیگر قرار بگذارند و…
داستان فیلم درباره ی یک کوتوله خیلی شرور بنام باوا سینگ (شاهرخ خان) میباشد که عاشق دختری معلول (انوشکا شارما) میشود ولی روز ازدواج اورا ترک میکند و فرار میکند و با یک سوپراستار بنام بابیتا (کاترینا کایف) اشنا میشود و...
رزی و الکس بهترین دوستان یکدیگر هستند. آنها به طور اتفاقی به خاطر جابه جایی خانواده الکس از دابلین به آمریکا از یکدیگر جدا می شوند. اکنون چندین سال گذشته؛ ولی آیا دوستی آنها بعد از این همه سال و مایل ها فاصله پایدار خواهد بود؟ آیا آنها حاضر می شوند بر سر عشق واقعی قمار کنن؟!