پس از آسیب مغزی، آنجلی برای زندهماندن به دمای دقیق ۲۸ درجه سانتیگراد بدن خود نیازمند میشود. در پی این اتفاق، کارتیک محافظ او شده و از وی مراقبت میکند. رابطه عاشقانه آنها که رو به رشد است، با ظهور تهدیدات مرموز، با چالشهای مرگبار و جدی مواجه میگردد.
کاترینا و دوستانش با شاهزاده جوانی روبرو میشوند که فقط کاترینا میداند او قهرمانی از یک بازی ویدیویی با آیندهای شوم است. آیا او میتواند او را نجات دهد؟
درام موزیکال در مورد زنی که از شوهرش می خواهد به عنوان هدیه تولد به او کمک کند تا معشوق دوران کودکی خود را پیدا کند. با وجود بی میلی، تنها انتخاب شوهرش این است که با او به این سفر برود...
داستان درباره دو دوست دوران کودکی است که به دلیل حادثهای با هم دشمن میشوند. این دشمنی تا بزرگسالی ادامه پیدا میکند، اما با ورودشان به یک دانشکده پزشکی، تصمیم میگیرند آشتی کنند و رابطهشان به تدریج به دوستی عمیقی تبدیل میشود.
"بو" که کارش وصول بدهی است، پس از وصول بدهی از دختری زیبا، در نگرش خود به زندگی و کارش تجدید نظر میکند. این اتفاق نقطهعطفی در زندگی اوست که باعث میشود به ماهیت واقعی کارش و تأثیر آن بر دیگران عمیقتر بیندیشد.
خواهر و برادری به نامهای لیزا و دانیل، در حالی که خود را برای شرکت در مسابقه دوچرخهسواری واتِرنروندان آماده میکنند، با چالشهای متعددی دست و پنجه نرم میکنند. این چالشها شامل مسیرهای انحرافی، روابط عاشقانه قدیمی و همچنین مشکلات زناشویی است که اراده و پایداری آنها را به محک میگذارد.
داستان درباره کتابفروشی مجرد است که در دنیای رویاهای خود زندگی میکند. او برای اینکه زندگی عاشقانهاش را بهبود بخشد، مجبور میشود به آرزوی خود برای نویسنده شدن جامه عمل بپوشاند.
جوی که هنوز با پیامدهای رابطه شکستخوردهاش با همسر سابقش، سد، درگیر است، مصمم است جلوی نامزدی دخترش، اسسی، با جویی را بگیرد. اما اوضاع زمانی پیچیده میشود که اسسی از جوی درخواستی غیرمنتظره دارد.
وودی پس از هفت سال جهانگردی، به ژاپن میرسد و در آنجا با لینلین آشنا میشود. لینلین موهبتی دارد که با لمس افراد میتواند تأثیر احتمالی آنها را بر زندگیاش درک کند.
هنگامی که پدر اولیویا، که یک مدلساز است، تصمیم به بازنشستگی از شرکت خانوادگیشان میگیرد، اولیویا خود را شایستهترین فرد برای جانشینی او میداند. با این حال، ورود سایمون با دیدگاههای وسیع و بلندپروازانهاش، نه تنها آرامش و ثبات زندگی اولیویا را به خطر میاندازد، بلکه موقعیت او به عنوان جانشین پدرش را نیز متزلزل میکند.
در دل تپههای توسکانی، سه دوست سفری تفریحی را آغاز میکنند که به طور غیرمنتظره به یک ماجرای عشقی بدل میگردد؛ چرا که آنها در این سفر با سه خواهری آشنا میشوند که یک اقامتگاه بومگردی زیبا را اداره میکنند و این آشنایی، خشم پدربزرگ آن خواهران را برمیانگیزد.
وانگ تیمِی که مادر سرپرست خانوار است، شغلش را از دست میدهد و به جای دیگری نقل مکان میکند. در آنجا با همسایهاش، شائویه، دوست میشود. شائویه در ظاهر فردی شاد و بشاش به نظر میرسد، اما در باطن از افسردگی رنج میبرد. در حالی که تیمِی با مشکلات ناشی از روابطش با همسر سابقش دست و پنجه نرم میکند، دوستی آنها عمیقتر و مستحکمتر میشود.
یک متخصص کامپیوتر که به اشتباه بیماری لاعلاج برایش تشخیص داده شده، با مددکار آسایشگاهش قرار میگذارد، در حالی که شک دارد کسی قصد آسیب رساندن به او را دارد.