یک خواننده راک گمنام به جای خواننده مشهور سبک "سرتانیجو" در یک کنسرت بزرگ اجرا می کند و با چالش انتخاب بین هویت واقعی و دنبال کردن آرزوی خود روبرو می شود.
پدر و پسری که به تازگی همدیگر را یافتهاند، پس از یک اتفاق غمانگیز، با چالشهای جدیدی در زندگی روبرو میشوند. اما آیا میتوانند جای خالی همسر و مادر عزیزی را که از دست دادهاند، پر کنند؟
تیلور هریس، کتابدار، پس از از دست دادن شغلش، به شهر کوچک برادرش میرود و برای نجات هتل او از دست تایکن ثروتمندی که قصد بازسازی آن را دارد، تلاش میکند.
لیلی، طراح داخلی، برای کمک به عمه مگی به شهر خود بازمیگردد و در آنجا با مارکوس، خلبان هواپیمای دریایی آشنا میشود. این آشنایی دیدگاه لیلی را نسبت به مفهوم "خانه" تغییر میدهد و به او میآموزد که خانه، همان جایی است که قلب انسان در آن آرام میگیرد.
جگا عاشق پریت است و برای جلب رضایت پدر او و ازدواج با او حاضر به هر کاری است. او که با مشکل کمبود پول مواجه است، با دوستش لاخا شروع به برنامهریزی برای یک سرقت میکند.
منتقد رستورانها، الیسون، به خاطر نقد منفی از یک رستوران جدید مشهور میشود. سردبیرش او را مجبور میکند برای جبران، به عنوان پیشخدمت در آن رستوران کار کند.
عشق جاودان مری به جان، با گذر زمان و تغییر اولویتهای جان، رنگ غم به خود میگیرد. تصادفی ناگوار، جان مری را میگیرد. اما امیدی دوباره، فرصتی برای بازگشت به گذشته و جبران اشتباهات به جان میدهد.
اِوا، زنبوردار، در حین نجات کندویی، نقاشی دیواری کهنی را کشف میکند. اوستن، باستانشناس حاضر در محل، این نقاشی را کلیدی برای تحقیقات خود میداند و اِوا را راضی میکند تا در جستجوی او در سراسر مالتا همراهش شود.
هارچوت، نامزد بایندر، پس از نقل مکان به انگلستان ناگهان رابطه خود را با او قطع میکند و بایندر را نیز به دنبال خود به این کشور میکشاند. سفر بایندر او را با زو، کاترین و پریت آشنا میکند. اما زمان باید مشخص کند که چه کسی زن رویاهای بایندر خواهد بود.
ابی پس از یک شکست، به یونان سفر میکند و با مادرش دیدار میکند. او در آنجا با تئو آشنا میشود و با هم یک رستوران راهاندازی میکنند. اما ابی در مورد ماندن در یونان تردید دارد.
سوجاتا (لال) عاشق همسایه خود، یک روحانی صوفی است، اما پدرش او را به یک ثروتمند در دبی شوهر می دهد. ده سال گذشته است و او فکر می کند که آن عشق را در گذشته خود رها کرده است تا اینکه یک روز تماس تلفنی دریافت می کند. شوهرش (راجیو) تصمیم می گیرد او را به روستا بازگرداند. آنچه در آینده پیش می آید، هسته اصلی یک عاشقانه موزیکال را تشکیل می دهد..
آشپزی زیرک با پنهان کردن هویت واقعی خود، در مسابقهای آشپزی شرکت میکند و مجذوب زنی میشود که او را با فرد دیگری اشتباه میگیرد. این سوءتفاهم، ماجراهای طنز و عاشقانهای را به دنبال دارد.
تهیهکنندهای در برنامه صبحگاهی، با تصمیم به "مثبت گفتن" در سال جدید، با مردی که همیشه پاسخ مثبت میدهد، ملاقات میکند. این ملاقات، دریچهای به سوی بزرگترین داستان زندگی او و همچنین عشق او میگشاید.