اطلاعیه
کاربران عزیزی که اکانت خود را به بات تلگرام ما متصل میکنند، علاوه بر دسترسی به خدمات ویژه، کدهای تخفیف اختصاصی نیز دریافت خواهند کرد.
فقط کافی است همین حالا از طریق لینک زیر اکانت خود را به تلگرام متصل کنید و از مزایای ویژه بهرهمند شوید: اتصال اکانت به تلگرام
مدیریت نایت مووی
هانا، دختری ده ساله، پس از یک سونامی همه چیز خود را از دست میدهد و توسط خویشاوند دوریاش، جونگو، به فرزندی پذیرفته میشود. آنها هر دو از فقدان عمیقی رنج میبرند و در تلاشند تا در هوکایدوی سردسیر، این خلأ را پر کنند. جونگو به عنوان آشپز در گارد ساحلی کار میکند و اغلب هانا را تنها میگذارد.
زن و شوهر جوانی که در یک "طلسم خشک" جنسی شش ماهه گیر کرده اند، تصمیم می گیرند زندگی عاشقانه خود را با داشتن شریک در یک شب با یک زوج دیگر دوباره احیا کنند. اما..
یک دانشجوی کالج یک تجارت تابلوهای تبلیغاتی را به ارث می برد و به طور ناخواسته وضعیت دوستیابی خود را در حالی که سعی در فروش فضای تبلیغاتی دارد تبلیغ می کند...
یک دختر و پسر جوان به نام لوک (اسکات ایستوود) و سوفیا (بریت رابرتسون) و با یکدیگر آشنا شده و عاشق هم می شوند. این دو پس از مدتی با یک مرد (آلن الدا) که تصادف کرده آشنا می شوند که اتفاقا او هم دورانی برای خودش عاشقی بوده و با دیدن این دو، یاد عشق سابقش میافتد و ...
تسوکاسا زمانی که دانش آموز دبیرستانی بود دچار تصادف شدید رانندگی شد. او هنوز از عوارض آن تصادف رنج می برد، با اختلال حافظه و نیاز به استفاده از ویلچر می باشد. تسوکاسا عاشق راننده تاکسی ماساکی می شود. آنها با وجود مشکلاتی که دارند سعی می کنند در کنار هم خانواده ای شاد بسازند، اما با یک موقعیت جدی دیگر مواجه می شوند.
یک دکتر خود را در کلبه ی یک مرد مرموز می بیند که در حال شستشوی جای زخمش است. آنها متوجه می شوند که قاتل می خواهد باز برگردد که کار خود را پایان دهد، اما ...
داستان پسری به نام ویل هست که ثروتمند است و زندگی موفقی داره ولی در یک حادثه ناگوار توانایی حرکتش رو از دست میده و ادامه زندگیش رو مجبوره ک با ویلچر سر کنه از طرفی دیگه دختری به نام لو دنبال شغل میگرده و پرستار ویل میشه و …
از بین دوستان صمیمی دیدم، اسرا و زینب، تنها دیدم مجرد مانده است. اسرا در حال آماده شدن برای ازدواج با مرت است و زینب قبلا با ارگون ازدواج کرده است. دیدم استراتژی های زیادی را روی دوست پسرش جم امتحان می کند که در کتابی به نام "راهی که به ازدواج می رود" خوانده بود، اما هیچ کدام موفق نبودند.