یک رزمی کار جوان باید میان احترام گذاشتن به خواسته پدر صلح جویش, و یا درگیر شدن با خارجی هایی که منابع با ارزشی را از مردمش می دزدند، یکی را انتخاب کند...
داستان فیلم درباره پسری جوان به نام کوبا است که به دلیل بیماری جدی خواهرش تصمیم می گیرد با شرکت در مسابقات اتومبیل رانی غیرقانونی، خیلی سریع پولدار شود. ولی او در این راه با مشکلات بسیاری روبرو می شود و ....
یک قهرمان جنگ پس از ربوده شدن دختر خردسالش، پیدا کردن دخترش را خود به عهده می گیرد در حالی که کارآگاهان رمز و راز پیرامون این آدم ربایی غیرمعمول را می خواهند کشف بکنند ..
دو خاندان که یکی دارای یک ربات ابرقهرمان بایونیک زرهی هست و دیگری دارای یک ربات بزرگ قرمز میباشد، میبایست در برابر حملهی بیگانگان ایستادگی کنند و زمین را نجات دهند .
«چون وانگ» (چان) عضو سابق گارد سلطنتي چين و کلانتر فعلي کارسن سيتي باخبر مي شود که پدرش به دست راهزنان به قتل رسيده و قاتل ها به لندن گريخته اند. حالا «وانگ» هم راه سارق قطار و هم کار سابقش، «روي اوبانن» (ويلسن)، به لندن مي روند تا جنايتکاران را به دام بيندازند. خيلي زود اين دو با خواهر «وانگ»، «لين» (وونگ) ملاقات مي کنند که مهارتش در ورزش هاي رزمي دست کم از برادرش ندارد...
"گورو"، یک مغز متفکر جنایی، قصد دزدیدن انبوهی طلا از خانواده "روسینی" را دارد ولی "گورو" و سربازان او بی خبر هستند از یکی از میهمانان "روسینی" که یک فرد بسیار آموزش دیده است ...
فیلمی انیمیشنی درباره "ولادیمیر و هکتور" دو مأمور مخفی که از هر نظر با هم مخالف هستند. آنها در حال تلاش برای یافتن یک ماده مخفی سری که توسط متجاوزینی ناشناس سرقت شده هستند و .
در تلاش برای فرار از خشونت سیستماتیک در زندگی، "نورا فونیکس" بی تجربه با امیدهای زیادی برای نجات جان مادر و تغییر او برای همیشه وارد مسابقات MMA می شود ...
چين، سال 1946. «ريک اوکانل» (فريزر) و «ايولين» (بلو) پسر جواني به نام «الکس» (فورد) دارند که مقبره ي «امپراطور هان» (لي) و ارتش ده هزار نفري او را کشف مي کند. خيلي زود «هان» به زندگي باز مي گردد و حالا پدر باستان شناس جاسوس «الکس» به کمک او مي آيد تا جلوي دستيابي امپراطور شيطان صفت به جاودانگي را بگيرند.
داستان این انیمیشن دربارهی مرد جوانی به نام "استیون" میباشد که فکر میکند زمین دیگر نیازی به محافظ ندارد و همه چیز خوب است. اما وقتی یک تهدید جدید برای شهرش به وجود میآید، "استیون" بار دیگر با یک چالش بزرگ روبرو میشود و …
یک صبح بهاری معمولی، “گربه بد”، “شراف الدین” و محافظانش، “مرغ دریایی” و “رضا موشه” برای منقل کباب شبانه خودشون رو آماده میکنن. بیا و ببین که ظرف همون روز بلایی نمیمونه که سر شِرو (شراف الدین) نیومده باشه! ابتدا از طرف باباش “تونگوچ” از خونه بیرون انداخته میشه بعدش هم باعث مردن کسی میشه که چشمش به دنبالش بود و میخواست اون رو دوست دختر خودش بکنه. با اینا تموم نمیشه و همچنین مورد حمله دشمنانش قرار میگیره. در تمام طول عمرش شاید برای اولین بار عاشق میشه و در نهایت میفهمه که پسری به اسم تاج الدین داره…
داستان فیلم، در واقع فلش بکی به زندگی Guts و چگونگی تبدیل شدن او به شمشیرزن سیاهپوش را روایت می کند. او نوجوانی خود را به عنوان مزدور آغاز کرده است تا این که برای عضویت در دار و دسته قرقی ثبت نام می کند…