اندکی قبل از مرگش در سال 1547، پادشاه مجروح هنری هشتم مجبور می شود به خانه ای که بسته است پناه ببرد. در حالی که آنجاست، او باید هم با مرگ و میر خود و هم با ارواح گذشته اش مقابله کند...
وینسنت لامارکا پلیسی است که پدرش زمانی در زندان سینگ سینگ به جرم آدمربایی و قتل اعدام شدهاست. پسرش جوی که معتاد است در قتل یک فروشنده مواد مخدر دست دارد و توسط شریک قربانی تعقیب میشود. پدرش وینسنت میخواهد از او در برابر این شریک محافظت کند...
در فولکلور هندی، هیولایی به نام وندیگو وجود دارد که نیمه انسان و نیمه گوزن است. این هیولا می تواند به اختیار خود تغییر شکل دهد و می تواند بسیار خطرناک باشد...
اریک یک نوجوان جاه طلب است که بیشتر از اینکه در کلاس بنشیند، وقت خود را صرف ارسال آگهی برای خواننده رپ مورد علاقه خود، Prolifik می کند. وقتی او و بهترین دوستش یک شب با جسد مرده برخورد می کنند، باعث یک سری اتفاقات غم انگیز می شوند...
راج و پریا، زوج جوانی که به تازگی به سوئیس نقل مکان کرده بودند، با همسایههای جدیدشان دوست شدند. اما زندگی آرام آنها با متهم شدن راج به قتل یکی از همسایگانشان به هم ریخت و او مجبور شد برای اثبات بیگناهیاش فرار کند.
سه دزد از دزدی فرار می کنند که یکی از آنها دو نفر دیگر را می کشد. او به یک فاحشه پناه می برد و پلیس به دنبال او است، اما تنها پس از ده سال انگیزه واقعی او آشکار می شود...
به پنج نفر پیشنهاد می شود یک میلیون دلار دریافت کنند تا شش ماه را با هم در یک عمارت منزوی بگذرانند، در حالی که دوربین ها هر حرکت آنها را تماشا می کنند.
دانشآموزی ثروتمند با سلیقه بیش از حد در مد، دوستانش که به همان اندازه ثروتمند هستند و رقیب/سرپرستش از روزنامه مدرسه، برای حل پرونده ناپدید شدن معلمشان، با هم همکاری میکنند...
در سال 1348، با وحشت مرگ سیاه که اروپا را فراگرفته بود، سربازان انگلیسی از جنگ با یک نجیب زاده فرانسوی به عنوان گروگان به خانه باز می گردند. هنگامی که مردم روستای محل زندگی خود به زودی شروع به مردن می کنند، اعتقاد بر این است که مرگ سیاه یک بار دیگر رخ داده است. با این حال، دلایل تاریک دیگری در پس مرگ های ناگهانی وجود دارد.