ساریکا عاشق کاران می شود، مردی مرموز که او را به جرم حمل سلاح گرم غیرقانونی متهم می کند. با این حال، در زندان، او تبدیل به یک زن انتقام جو می شود و تصمیم می گیرد تا انتقام ظلمی را که در حق او انجام شده است، بگیرد...
بخش رواني ندامتگان وودوارد، ويژه ي زنان، زمان حال. «دکتر ميرانداگري» (بري) با «داگ گري» (داتن) رئيس زندان ازدواج کرده است. روزي «ميراندا» در هيئت يکي از زنداني هاي رواني ووداورد از خواب بيدار مي شود و مي شنود که «داگ» را به قتل رسانده است. اما «ميراندا» چيزي به ياد نمي آورد و نمي تواند هم کارانش را به سالم بودن خود مجاب کند...
پنج سال پیش آلیس پسر را به قتل رساند؛ در حال حاضر هر روز با نیاز به پیدا کردن قاتل خود مصرف می شود. در شهر خواب آلود لودلو، ورود غریبه اسرارآمیز، آلیس مظنون به قاتل پسرش، همزمان با پخش تازه ای از قتل وحشتناک کودک است. حالا یک کارآگاه مستی خسته باید حقیقت را در پشت قتل ها قبل از کشتن یک کودک دیگر کشف کند؛ و آلیس باید با حقیقت باور نکردنی پشت مرگ فرزندش قبل از جنون، غم و اندوه و گناه، ذهن خود را از بین ببرد.
به مجری یاکوزا دستور داده می شود تا همکار محبوب خود را مخفیانه به قتل برساند. اما هنگامی که همکارش در مسیر ناپدید می شود ، سفری که در ادامه می آید یک تجربه پیچیده و وحشتناک است.
بن مدت کوتاهی پس از بیدار شدن از کما و کشف اینکه همسرش در یک تصادف رانندگی کشته شده است، با همسایه جوان زیبایش دوست می شود. اما درست زمانی که بن شروع به تغییر زندگی خود می کند، او توسط رؤیاهای همسر مرده اش تسخیر می شود...
بریتنی با معشوقش مایا و دکتر جولیان هاینس نقشه ای را برای به دست آوردن ثروت ناپدری متوفی خود تداعی می کند. نقشه آنها زمانی که یک بازپرس مرگ ناپدری را بررسی می کند شروع می شود...
جیکوب و ماری توسط پدرشان رها شده و به دستور او برای پیدا کردن عمویشان در اسپانیا میروند. در آنجا، ماری با دیگو ازدواج میکند، اما جیکوب متوجه میشود که دیگو در فعالیتهای جنایی دخیل است که آنها را در خطر قرار میدهد...
یک کهنه سرباز بطور اشتباهی به یک موسسه نگهداری از تبهکاران روانی فرستاده شده و در آنجا همانند یک موش آزمایشگاهی تحت آزمایشهای گوناگون یک دکتر قرار می گیرد
در تابستان 1947، مردان و زنان مختلفی به دعوت کازوما اوتاگاوا در عمارتی در حومه شهر جمع می شوند. آنها هنرمند، رمان نویس، شاعر، نقاش، نمایشنامه نویس، بازیگر زن و غیره هستند. قتل ها یکی پس از دیگری آغاز می شود...
زندگی جس زمانی تغییر می کند که شوهرش رایان و برادر شوهرش رومن پس از تصادف به کما می روند. با این حال، رومن از خواب بیدار می شود و معتقد است که رایان است و این باعث می شود جس در مورد آینده نگران شود...