پسر نوجوانی از خواب بیدار می شود و خود را در قطار می بیند. او به طور مبهم به یاد می آورد که در یک سفر کلاسی بود که اتفاق وحشتناکی رخ داد، و او یکی از معدود بازماندگان است...
هشت دانش آموز دبیرستانی بی خبر در یک مدرسه شبانه روزی شیک، که از انجام بازی های دروغ لذت می برند، با وحشت رو به رو می شوند و می آموزند که هیچ کس دروغگو را باور نمی کند - حتی وقتی آنها حقیقت را می گویند...
جک بارنز پس از اینکه یک خودرو تقریباً جان او را می گیرد، پیش بینی های غیرقابل توضیح و وحشتناکی از فجایع وحشتناک دارد. با شروع به تحقق پیشبینیهای او، جک به زودی توسط افبیآی برای بازجویی تحت تعقیب قرار میگیرد...
خانوادهها در یک محله حومه شهر مورد تمسخر یک دکتر مرموز قرار میگیرند که به شهر نقل مکان میکند و شبکهای از هرج و مرج روانی را میچرخاند که زندگی آنها را برای همیشه تغییر میدهد...
پس از اینکه دو کودک جسد گاس پیرس را در رودخانه ای کشف کردند، پلیس آبل گری را احضار می کند تا در مورد این حادثه تحقیق کند. هابیل سرنخ هایی پیدا می کند که او را به این باور می رساند که بازی ناپسندی در کار است...
غریبه هایی که در یک روستای مه گرفته گیر افتاده اند تلاش می کنند تا راز رویاهایی که از مردگان می بینند را کشف کرده و با موجودات وحشتناکی که آنها را شکار می کنند مقابله کنند...
یک قاتل دیوانه که ماسک لاستیکی هیولایی بر سر دارد، دو زن را با چنگال می کشد. زن جوانی از تلویزیون در مورد جنایت می شنود، بدون اینکه بداند قاتل به دنبال او می آید...
نورمن، مرد جوانی که خیلی عاشق دوست دخترش است، در جشن تولد پدر او که در هتلی برگزار میشود شرکت میکند. اتفاقاً در همان هتل، فرقهای در حال آماده شدن برای تولد خدایی است که آن را میپرستد.
صدای خش خش پای لومپی از میان درختان جنگل می آید. پوه، ببری و پیگلت ترسیده اند و به خانه ی خرگوش پناه می برند تا از وی راهنمایی بجویند. روو نیز به آن ها می پیوندد و همه موافقت می کنند که ...
در سوگواری غرق شدن غم انگیز دخترشان سارا، جیمز و آدل با ابریل، دختر جوانی که ادعا می کند 60 سال پیش مرده ملاقات می کنند که شباهت شگفت انگیزی به سارا دارد...
مرد ميان سالي به نام «دان جانستن» (موراي) روزي نامه اي به دستش مي رسد که نويسنده اش مدعي شده بيست سال پيش از او صاحب پسري شده و احتمالا همين حالا اين پسر دنبالش مي گردد. ابتدا «دان» اهميتي به اين نامه نمي دهد اما بعد به اصرار همسايه اش، «ونستن» (رايت)، مردي اهل اتيوپي، راهي سفر مي شود تا دريابد کدام يک از زنان سابق زندگي اش آن نامه ي کذايي را فرستاده است...