زنی که به تازگی به سر کار برگشته، پرستار بچهای را استخدام میکند که در ظاهر فردی مناسب است، اما در واقع قصد دارد با استفاده از گذشته مشترکشان، به زندگی این زن و خانوادهاش آسیب بزند.
در اوج تابستان سال ۱۹۹۰، دو غریبه با جسدی بیجان، راهی دل جنگلهای انبوه شدند. آنها به دنبال مکانی اسطورهای میگشتند که باور داشتند قادر است معجزه کند و مرده را به زندگی بازگرداند.
یک کلانتر و یک کارآگاه برای کشف راز قتلهای سریالی در یک شهر توریستی با هم همکاری میکنند. آنها معتقدند قاتلی در میان مردم شهر مخفی شده و هر ساله گردشگران را به قتل میرساند.
ادی و ونوم تحت تعقیب هر دو دنیای خود قرار دارند و با نزدیک شدن دام، این زوج مجبور به اتخاذ تصمیمی سخت و ویرانگر میشوند که به رقص ادی و ونوم پایان خواهد داد.
تیمی از دوچرخهسواران آمریکایی در یک کلبه دورافتاده در اروپا تمرین میکنند. اعضای تیم به طرز مرموزی شروع به مردن میکنند. کانر و گرگ، دو رقیب، برای زنده ماندن و کشف علت مرگ اعضای تیم با هم مبارزه میکنند.
یک زن به نام کلارا با تهدید به مرگ روبرو میشود و مجبور است بین جان خود و همسرش یکی را انتخاب کند. این تهدید از سوی یک قاتل سریالی مطرح شده است. در همین حین، یک مرد به نام جولز در خط کمکرسانی به زنان تنها مشغول به کار است که تماس اضطراری کلارا زندگی او را وارد ماجرایی پیچیده میکند.
فرانک لازاروف پس از جان سالم به در بردن از یک سوء قصد، متوجه ربوده شدن همسرش میشود. او برای نجات همسرش وارد ماجرایی پیچیده میشود که او را به گذشتهاش مرتبط میکند.
بیگانگان با فرود آمدن بر زمین، به سرعت همه چیز را نابود میکنند. یک دانشمند و رئیسجمهور آمریکا باید برای نجات زمین از این خطر بزرگ، راه حلی پیدا کنند.
در ۲۴ آگوست ۱۹۸۱، لاریسا و ولادیمیر ساویتسکی، زوج جوانی که تازه زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودند، سوار بر هواپیمای مسافربری آن-۲۴، عازم سفری هوایی از کومسومولسک-آن-آمور به مقصد بلاگووشچنسک شدند. اما ۳۰ دقیقه مانده به فرود، در پی برخورد با هواپیمای دیگری، این هواپیما در ارتفاع بیش از ۵ کیلومتری از سطح زمین به تکههای کوچک خرد شد. در آن لحظه...
در روزهای پایانی امپراتوری عثمانی، فکریه، بیوه جوانی که به زور با نصیت نفی افندی ازدواج کرده است، درگیر اتفاقات پرتنشی میشود. او تلاش میکند تا راز شایعاتی را که درباره خانهای که در آن زندگی میکند و میگویند در آن جادوگری میشود، فاش کند.
داستان در مورد سه دوستی است که یک آخر هفته طولانی را در یک کلبه دورافتاده میگذرانند و قصد دارند در اعماق جنگلهای سوئد شکار کنند. با این حال، یک روز همه حیوانات بدون هیچ اثری ناپدید میشوند و جنگل به طرز عجیبی ساکت میشود.
اسکای رایلی، ستاره جهانی پاپ که قرار است تور جهانیاش را آغاز کند، شروع به تجربه رویدادهای ترسناک و غیرقابل توضیح میکند. با افزایش وحشتها و فشارهای شهرت، اسکای مجبور میشود با گذشتهاش روبرو شود.
فرانکو آموره، افسر پلیس، درست شب قبل از بازنشستگیاش، به صحنه جرمی فراخوانده میشود که در آن بهترین دوست و همکار قدیمیاش، دینو، بر اثر سرقت الماس به قتل رسیده است...
لیلی، درمانگری است که درگیر خوابهای عجیب و روابط پیچیده با بیمارانش میشود. با کشف یک راز تاریک، زندگی او به کلی دگرگون میشود و مرز بین کار و زندگی شخصیاش از بین میرود.