در حالی که به شهر اشبی ویک می رود، کیسی تصادف می کند و حافظه اش را از دست می دهد. راننده از او درخواست می کند تا بیاید و در خانه ی قدیمی بزرگش نزد او و خانواده اش بماند...
"آلیس" دوازده ساله به همراه مادر خود"کاترین" و خواهر کوچکترش "کارن" زندگی می کند.مادر او توجه بیشتری به "کارن" می کند و او را نادیده می گیرد.اما وقتی "کارن" طرز وحشیانه ای به قتل می رسد همه به "آلیس" مشکوک می شوند.اما واقعا یک دختر دوازده ساله توانایی کاری اینچنینی را دارد؟
آلمان، سال 1945، با پايان جنگ جهاني دوم، «لئوپولد کسلر» (بار)، جوان آلماني تبار، از امريکا به زادگاه اجدادي خود باز مي گردد. عموي «لئو» (ياگارت)، او را به عنوان مأمور قطار به کار مي گمارد و خيلي زود «لئو» با «کاتارينا» (سوکووا)، دختر رئيس راه آهن، آشنا مي شود و ازدواج مي کند. در حالي که پس از چندي نازي هاي متعصب، که کماکان به خرابکاري ادامه مي دهند، از «لئو» مي خواهند تا با جاسازي بمبي در قطار، آن را منفجر کند...
"جاناتان کورلیس" که پس از فاش کردن بارداری دوست دختر خود، رابطه اش با پدر ثروتمند خود را در معرض خطر می بیند، به خونسردی او را به قتل رسانده و تلاش می کند آنرا خودکشی جلوه دهد. او سپس به نیویورک می رود تا از خواهر دوقلوی او "الن" خواستگاری کند و...
مترجم جوان "ربکا" با دوست پسر خود "مارکو" که در ویلایی کوهستانی که متعلق به دوست او "لاورا" است به آموزش اسکی می پردازد زندگی می کند."رنه" مسئول سینمایی محلی است که اتومبیل "مارکو" را به سرقت می برد و با "تئو" که دخترش بعد از مدتی که در کما بود می میرد تصادف می کند."رنه" دچار از دست دادن حافظه کوتاه مدت می شود و رابطه ای با "لاورا" شروع می کند...
"پنی" جوان همراه با روانشناسش سعی دارد بر ترس خود غلبه کند. ترس شدید از ماشین ها. اما متاسفانه در شرایطی قرار می گرد که بزرگترین کابوس به حقیقت می پیوندد و...
یک که زن بعنوان نگهبان در مرکز تحقیقات کشاورزی کار می کند، خود و همکار سابقش را در برابر دوستان سابقشان می بیند که باید از خود دفاع کنند تا زنده بمانند...