پل، مرد خانواده بدبخت ، ناگهان در خوابهای میلیونها نفر ظاهر میشود. اما این حضورها به کابوس تبدیل میشوند و پل مجبور میشود شهرت تازهیافته خود را مدیریت کند...
آقای کلی یکی از عوامل سابق یک سازمان مخفی به نام "زنبورداران" است. پس از اینکه دوست و همسایهاش گرفتار یک کلاهبرداری فیشینگ میشوند، خودکشی میکنند، آقای کلی تصمیم میگیرد تا از شرکت مسئول انتقام بگیرد...
انزو فراری در سال 1957 برای نجات امپراتوری خودروسازی خود، در مسابقه میل میگلیا شرکت میکند. این مسابقه یک چالش خطرناک است، اما فراری مصمم است پیروز شود.
زمانی که سه دوست دوران کودکی یک شوخی میکنند که به اشتباه پیش میرود، آنها برای رهایی خود از مشکل، شخصیت خیالی "ریکی استنیکی" را خلق میکنند. بیست سال بعد، آنها هنوز هم از ریکی به عنوان یک بهانه دروغین برای رفتارهای ناپخته خود استفاده میکنند...
زن جوانی پس از بیدار شدن در قلب جنگل، بدون هیچ خاطرهای از گذشته، خود را در معرض تعقیب و گریز افراد مرموزی میبیند که انگیزهشان به مانند مسیر بازگشت او به خانه، ناشناخته و مبهم است.
استیو ترِوینو، کمدین معروف، در این استندآپ کمدی شاد و سرگرمکننده، از زندگی خانوادگی خود صحبت میکند. او از راز موفقیت در ازدواجش تا ساندویچهای اسپاگتی پدرش، به طنز و شوخی میپردازد.
آکوامن در حال حاضر با چالش های زیادی روبرو است. او باید بین وظایف خود به عنوان پادشاه و عضوی از لیگ عدالت تعادل برقرار کند. او همچنین در حال برنامه ریزی برای عروسی خود با Mera است. در همین حال، بلک منتا به دنبال تکنولوژی آتلانتیس برای بازسازی زره خود است و اورم، برادر ناتنی او، نقشه فرار از زندان را می کشد.
یک سال پس از جان سالم به در بردن از یک حمله وحشیانه، یک اینفلوئنسر رسانههای اجتماعی و دوستانش خود را بار دیگر در تیررس یک فرقه تاریک وب خطرناک و بیرحم میبینند که تشنه انتقام هستند و برای رسیدن به آن حاضر به هر کاری هستند.
هاننا و لیو ، دو کولهپشتگرد آمریکایی، برای کسب درآمد بیشتر، در یک میخانه دورافتاده در استرالیا مشغول به کار می شوند. آنها با گروهی از افراد محلی پرخاشگر مواجه می شوند و اوضاع به سرعت از کنترل خارج می شود ...
مرگ دن ولدون، قهرمان دو دوره ایندیاناپولیس 500، در پیست مسابقه، دنیای موتورسواری را تا اعماق وجود تکان داد. ده سال بعد، سباستین و الیور ولدون، فرزندان او، راه پدرشان را ادامه میدهند.
دو دوست دوران کودکی زمانی که ناخواسته میپذیرند در یک بازی مرگبار به نام "ما یا آنها" با یکدیگر بازی کنند، به چیزی فراتر از آنچه انتظار داشتند، دست پیدا میکنند.
داستان وحشتهای جنگ از دیدگاه یک سرباز واقعی جنگ جهانی دوم در اولین نیروی ویژه. سم برن، پسر جوانی از مزرعهای در وایومینگ بود که به سربازی اعزام شد و با وجود اینکه نمیخواست "مجبور به کشتن شود مگر اینکه واقعاً مجبور شود"، به جنگ رفت تا به وظیفهاش عمل کند. او خیلی زود آموخت که باید بکشد یا کشته شود، و باید برای محافظت از همرزمانش - مردانی که با آنها خدمت میکرد - بکشد.