بلا اسپارکس، صاحب بوتیک بلا است. استفان پس از گم شدن چمدانهایش، برای یک هفته جلسات مهم و پرمخاطره نیازمند لباسهای مناسب است. او به طور اتفاقی پی میبرد که استفان در حقیقت استفان ویلیام فرانسیس براون، دوک تانگفورد، میباشد.
این مستند به طور کامل به بررسی ساخت و تولید فیلم معروف "بیگانهها" میپردازد و نشان میدهد که چگونه این فیلم به یکی از آثار ماندگار سینمای علمی تخیلی تبدیل شده است.
زنی پس از سالها به آرزوهای دوران کودکیاش رجوع میکند و میکوشد تا اهداف پیشین خود را محقق سازد. با این حال، او درمییابد که پیگیری این آرمانهای دیرین، وی را به سفری پیشبینیناپذیر و شگفتآور رهنمون میکند.
در آیندهای نزدیک که فرزندآوری به طور سختگیرانهای تحت نظارت قرار دارد، ارزیابی هفت روزه یک زوج برای کسب صلاحیت والد شدن، به یک کابوس روانشناختی بدل میگردد.
در شهر رستگاری، یک هفتتیرکش توبهکار و یک نابغه دیوانه تحت هدایت یک رهبر معنوی به دنبال رستگاری هستند، اما گذشتهٔ خشونتآمیزشان و تهدید انتقام، آرامش جدیدشان را به خطر میاندازد.
اولین قرار ملاقات یک مادر بیوه پس از سالها، هنگامی که در حین صرف شام در یک رستوران شیک، پیامهای تهدیدآمیز ناشناس به طور پیوسته به تلفن همراهش ارسال میشود، به یک تجربه وحشتناک بدل میگردد و او را دچار این تردید میکند که آیا مرد جذاب و خوشرویی که با او قرار دارد، عامل این مزاحمتها است.
یک جنگیر زبده، در حالی که مشغول انجام یک مراسم جنگیری غیرمجاز بر روی پدر خود است، گمان میبرد که موجودی که با آن در نبرد است، احتمالاً یک موجود مقدس و شاید حتی خداوند باشد.
این فیلم به بررسی روابط خاص بین حیوانات و صاحبانشان در جهان میپردازد و با نشان دادن سگها، گربهها، خوکها، بزها و پرندگان شکاری، سفری دوستداشتنی را به تصویر میکشد که در آن عشق و فقدان و محبتهای حیوانی به نمایش گذاشته میشود.
لئو گایر، آهنگساز بریتانیایی، دویست قطعهی موسیقی فراموششده را در آرشیوهای آشویتس پیدا کرد و اکنون به همراه ارکستر خود، این آثار را دوباره به اجرا درمیآورد.
داستان درباره دو رئیس باند تبهکاری در شهر نیویورک است که قبلاً با هم دوست بودند، اما اکنون به دلیل حسادت و خیانت، با یکدیگر دشمن شدهاند و برای تسلط بر شهر، با یکدیگر میجنگند.
نیرویی مغناطیسی یک هواپیمای کوچک را به درون مثلث برمودا میکشاند. اکنون، گروهی از دوستان متوجه میشوند که موجودی وحشتناک در آسمانها آنها را دنبال میکند.
در ایام کریسمس، کیت صاحب یک مغازه عتیقهفروشی در محلهای در حال بازسازی است. آشنایی اتفاقی او با مردی به نام مارک در اتوبوس، منجر به شکلگیری احساسی بین آنها میشود.
در این کمدی موزیکال تلخ که بر اساس یک پرونده جنایی واقعی ساخته شده است، کارن متیوز، مادری بیرحم و منفور، از شهرت جدید خود غرق در لذت است، در حالی که دیگران به جستجوی دختر گمشدهاش، شانون متیوز نه ساله، مشغول هستند.