فیلم داستان رابطه بین یک مامور اطلاعات اسرائیل و خبرچین نوجوان فلسطینی اش را دنبال می کند. فیلم تصویری ناب از شخصیتهایی است که توسط اختلافات اخلاقی و وفاداری از هم جدا شده اند...
“دیوید گرین” به مدرسه ای مشهور در دهه 50 دعوت می شود تا به تیم فوتبال مدرسه کمک کند تیم رقیب را شکست دهد.او که در واقع یکی از آنها نیست در پیدا کردن دوست بسیار موفق عمل می کند.او یک یهودی است و این راز را از ترس طرد شدن از دوستانش مخفی کرده اما…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 14 جایزه دیگر.
گرگ يک پرستار مرد است که چند ماهی است به دختری به اسم پم علاقمند شده و اکنون آنها با هم نامزد شده اند. گرگ که می خواهد به رابطه بین شان رسمیت ببخشد و با پم ازدواج نماید خود را آماده می کند تا با خانواده همسر آینده اش ملاقات کند. بنابراین بهمراه پم نزده خانواده او می رود. پدر زن آينده گرگ جک نام دارد و مامور سابق اف.بی.آی بوده است. جک مردی است خشن با پیش داوری های سفت و سختش که معتقد است گرگ بدرد پم نمی خورد. او تصميم دارد گرگ را توسط دستگاه دروغ سنجی که خودش اختراع کرده امتحان نماید. گرگ نيز جوانی است دست و پا چلفتی بنابراین رابطه آنها بدون مشکل از آب در نمی آید و بدين ترتيب ماجراهای بين اين دو آغاز می شود.
با قتل "اسحاق رابین"، تمام تلاش ها برای صلح از بین رفت و جناح چپ اسرائیل نیز به کلی فلج شد. فیلم آخرین روزهای زندگی او بعنوان نسخت وزیر و آنچه که منجر به ترورش شد را نشان میدهد.
گرگ فوکر اکنون وارد حلقه اعتماد خانواده نامزدش پم شده است . زمان ازدواج آنها نزدیک است و از سوی دیگر پم به اعضای خانواده اش خبر می دهد که حامله است . با توجه به این شرایط جک و دینا ، والدین سنتی و محافظه کار پم تصمیم می گیرند با والدین بی خیال داماد آینده شان ملاقات کنند ....
داستان فیلم درباره زن جوانی بنام کیسی (یاستمن) که با روح خبیث یک پسر بچه چشم آبی که سعی در تسخیر جسم او دارد در حال ستیز است ، کیسی پس از کنکاشهای فروان می فهمد که او برادر دو قلویی داشته که در رحم مادرش مرده و هرگز بدنیا نیامده است و این روح سرگردان روح همان پسر بچه است که برای وارد شدن به این دنیا سعی در تسخیر جسم کیسی دارد و …
برنده 7 جایزه اسکار. همچنین 82 جایزه و نامزد دریافت 49 جایزه دیگر.
داستان واقعی مقطعی از زندگی اسکار شیندلر (لیام نیسون)، سرمایه دار آلمانی در خلال جنگ جهانی دوم است. اسکار شیندلر در ابتدا با استفاده از شرایطی که جنگ فراهم آورده بود، یهودیان را به عنوان کارگر برای کارخانه اش انتخاب میکند تا پول کمتری برای استخدام کارگر داده باشد و درآمد بیشتری بدست آورد. او نیز مانند سران حزب نازی فردی فرصت طلب و اهل عیش و نوش است. او به طور پیوسته در تلاش است تا با سران نازی ارتباط برقرار کند تا در این شرایط بیشترین نفع را ببرد...
یک سری از قتل های بی رحمانه زندگی سه مرد را در مسیر برخورد قرار میدهد : پدر آخرین قربانی که حالا به دنبال انتقام است، یک کارآگاه پلیس هشیار که خارج از مرز های قانون عمل میکند، و مظنون اصلی در قتل - یک معلم مذهبی که به اشتباه پلیس دستگیر و آزاد شد.
"ویکتور پیورت" کارخانه دار متعصب و سرسخت فرانسوی است که توسط "محمد لربی" یکی از رهبران شورشی عرب به گروگان گرفته می شود. آن دو لباس خاخامها را پوشیده و سعی می کنند از دست قاتلی که توسط دولت "محمد" فرستاده شده و همچنین پلیس فرار کنند...
وقتی شوهر اپریل 39 ساله که معلم است و دارای اخلاق کودکانه ای است او را رها می کند . مادر در حال مرگ اپریل بسیار ناراحت می شود در این حال اپریل یک نویسنده جذاب بریتانیایی را ملاقات می کند و ...