برنده 1 جایزه ساعات پربیننده همچنین دریافت 1 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
در حالی که هورنبلور (ایوان گرافود) برای امتحان خود مطالعه می کند، او و افسران همکارش باید مانع از بین بردن ناوگان بریتانیایی «کشتی آتش نشانی» اسپانیایی شوند...
یک دلال ثروتمند آثار هنری یک خالکوبی را روی بدن یک مرد به نام لوگران میبیند و آن را به دو دلال آمریکایی میفروشد. اما بعد از فروش، او باید سعی کند تا خالکوبی را از بدن لوگران بردارد...
داستان فیلم از دیدگاه بنوا، پسر نوجوانی است که در فروشگاه و خانهدارکنی عمویش، آنتوان، کار میکند. آنتوان همچنین نقش بالشتکباف را هم ایفا میکند. در شب کریسمس، بنوا با آنتوان به خانهی خانواده پولین میرود تا جسد پسر بزرگشان را ببرند. اما در راه بازگشت، اتفاقات ناخوشایند و غمانگیزی رخ میدهد...
کارگران یک کارخانه خودروسازی در تلاش برای نجات شغلشان هستند. صاحبان کارخانه قصد دارند آن را به یک شرکت فرانسوی بفروشند که قصد دارد آن را به یک محل پرورش حلزون تبدیل کند. رهبر اتحادیه، جورج، ایدهای عجیب برای جلوگیری از این معامله دارد و ...
رومانی که از جنگ جهانی اول ویران شده و در مناقشات سیاسی غوطه ور شده است، تمام امیدهای رومانی ملکه خود را در مأموریتش به پاریس برای لابی کردن برای به رسمیت شناختن اتحاد بزرگ این کشور در مذاکرات صلح 1919 همراهی می کند...
زوج جوانی به نام تیموتی و دیردره قصد دارند یک آخر هفته رمانتیک در ساحل در یک کاروان به نام لولو را سپری کنند. اما مادر دیردره که می خواهد نگهبان دخترش باشد، با آنها همراه می شود و برنامه های تیموتی را به هم می زند. در حین سفر، آنها به خاطر اشتباهی در قایق قطار، بدون پاسپورت و پول در فرانسه گیر می افتند و تحت تعقیب پلیس فرانسه قرار می گیرند...
داستان بلره (با بازی لوئی دو فونس) که یک شکارچی غیرقانونی است که همیشه با پارژو (با بازی موستاش)، نگهبان جنگل، درگیر است. بلره به طور اتفاقی توسط آرمان (با بازی کلود ریچ)، معلم پیانو و عاشق آرابلا (با بازی نول آدام)، دختر صاحب زمین، زخمی میشود اما پارژو فکر میکند او را زده است و او را دستگیر میکند. بلره در زندان به شهرت میرسد و همه از او خوششان میآید. اما شهر بدون بلره خستهکننده و بیجنب و جوش میشود و مردم خواستار آزادی او میشوند...
نمایش کلاسیک نوشته مولیر که در آن اسکاپن، خدمتکار ماهر و شوخ طبع، به دوستانش اکتاو و لئاندر کمک می کند تا با عشق های خود ازدواج کنند. اما پدران آنها، آرژانت و ژرونت، که از سفر برگشته اند، قصد دارند آنها را با دختران دیگری سازگار کنند. اسکاپن با استفاده از حیله های مختلف، پدران را گول می زند و ...
یک هنرمند جوان قصد دارد یک رویداد تاریخی از سال 1941 را بازسازی کند که در آن نظام رومانی به همراه هیتلر به شوروی حمله کرده و جنایات علیه بشریت انجام داده است...
یک میدان ارتعاشی وجود دارد که همه چیز را به هم متصل می کند. آن را آکاشا، لوگوس، OM اولیه، موسیقی کره ها، میدان هیگز، انرژی تاریک و هزاران نام دیگر در طول تاریخ نامیده اند...
رایان، یک پلیس جوان دست و پا چلفتی، مدام به هم تیمی هایش طعنه می زند. با این حال، او متوجه می شود که زمان کوتاهی برای زندگی دارد و این ممکن است آخرین فرصت او برای تبدیل شدن به یک قهرمان و در نتیجه تحت تاثیر قرار دادن شریک زندگی خود، استفانیه باشد...