دکتر والوا دارویی برای درمان افسردگی اختراع میکند و پس از آزمایش روی میمونها، آن را با موفقیت روی انسانها نیز امتحان میکند. همسر یکی از بیماران نگران تغییرات شخصیتی اوست، اما بقیه از نتایج راضی هستند.
مادری که دو فرزند را به فرزندی پذیرفته، وقتی متوجه میشود که احتمالاً شوهرش با یکی از فرزندانش رابطه دارد، دچار بحرانی وحشتناک میشود و حس وظیفهاش در جایگاهی بسیار پیچیده و ناگوار قرار میگیرد.
رابطه ای یک شبه میان دو غریبه که زبان مشترکی برای برقراری ارتباط ندارند، با پدیدار شدن ابر خاکستر ناشی از فوران آتشفشان و لغو تمامی پروازها، به مسیری غیرمنتظره کشیده میشود.
یک نامزد انتخاباتی که یک قاتل فراری او را تعقیب میکند، پسرعموی شبیه به خودش را که یک بازیگر ناموفق است، به جای خود میگذارد تا در انظار عمومی ظاهر شود.
پابلو، فروشنده مواد مخدر جوان، و خواهرش آپولین از طریق بازی آنلاین دارکنون با هم صمیمی میشوند. علاقه پابلو به شخصیتی به نام نایت باعث غفلت او از خواهرش میشود و در حالی که آپولین بازی را تمام میکند، پابلو و نایت درگیر جنگ خطرناک میان گروههای تبهکار میگردند.
داستان این پس از پخش شدن گازی سرما ساز در سطح کره زمین می باشد که با یخ بندان زمین تقریبا تمام زندگی های جاندارن کره ی زمین را نابود کرده است و حالا نجات یافتگان در قطاری بنام Snowpiercer درحال سفر می باشند که آن نیز طبقه بندی شده است . در این فیلم مشاهده می کنیم که افراد ساکن در طبقه پایین قطار تصمیم می گیرند تا در مقابل افراد پولدار و مرفح طبقه ی دیگر قطار شورش کنند و ...
در جنوب فرانسه، مردی افسرده به نام گیوم قصد خودکشی دارد. زنی به نام ودرانا که در یک رابطه سرد و بیروح گرفتار شده، تلاش میکند تا او را از این وضعیت نجات داده و عشق را به زندگیاش بازگرداند. اما این تلاشها با ورود ناگهانی نامزد سابق گیوم که باردار است، پیچیده میشود.
«کريستوفر مارشال» (فاينز) مردي با تربيت اشرافي است که خيال دارد سناتور شود. او يک روز در هتل با «ماريزا ونچورا» (لوپز)، خدمتکاري که لباس زن ثروتمندي را به تن کرده، روبه رو مي شود و به او دل مي بازد. در حالي که «ماريزا» همان زني نيست که «کريستوفر» تصور مي کند...
این فیلم داستان شخصی را به تصویر میکشد که به تازگی از زندان آزاد شده است و در تلاش است تا دوباره خانوادهاش را کنار هم جمع کند. او در گذشته به عنوان یک مزدور قراردادی کار میکرده است تا این که حادثهای زندگیاش را به هم میریزد و…
مدی، دانشجویی که شبها به عنوان قفلساز کار میکند، شبی با دختری مرموز به نام کلر آشنا میشود. کلر کسی نیست که ادعا میکند و مدی باید در یک شب، در شهری پر از آشوب، بیگناهی خود را ثابت کند.
قاتلی زنجیرهای در حال کشتن زنان با گوشی تلفن و علامتگذاری اجساد آنهاست. کارآگاهی خصوصی به نام مارک البیشون که به دنبال مشهور شدن است، تصمیم میگیرد او را پیدا کند و برای این کار از دو دوست قدیمیاش کمک میگیرد که یکی از آنها صاحب یک بار خلوت است.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 10 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
داستان این فیلم درباره یک ایتالیایی ۳۰ ساله به نام «مارچلو کلریچی» است؛ مارچلو یک روشنفکر سرکوب شده از طبقه بالای جامعه است که در دوران حکومت «موسولینی» توسط فاشیست ها به کار گرفته می شود تا به پاریس برود و یک دگراندیش که سابقاً استاد فلسفه اش بوده به قتل برساند...