پدر آندريو آرزو دارد ،پسرش ادامه تحصيل داده و به خواسته اش که پزشک شدن است برسد تا مجبور نباشد مثل خانواده اش در کارخانه و مزرعه کار کند . شهردار شهر که قبلا از خواستگاران مادر آندريو بوده، در پي گرفتن انتقام است . پدر آندريو که خود قرباني دسيسه هاي شهردار است به شهردار پيشنهاد مي دهد که حاضر است در مقابل اقدام آنها براي ادامه تحصيل پسرش …
تابستان نزدیک است، یعنی پایان کلاس ها و آخرین امتحانات، اما آینا فقط یک چیز در ذهن دارد: پُل، عشق اولش. آینا بیش از حد محتاط است که بتواند قدمی را بردارد و روزهایش را به این امید سپری می کند...
در سپتامبر 2003، الخاندرا لوپز د لموس، دختر بزرگ یک استاد تاریخ هنر در دانشگاه سویا، بدون هیچ ردی ناپدید شد. تمام سوء ظن به شوهر سابق او می افتد، اما پلیس هیچ مدرکی علیه او پیدا نمی کند. چند ماه می گذرد و توجه رسانه ها کم می شود. سپس یک دانشجوی روزنامه نگاری تصمیم می گیرد تا پروژه نهایی خود را روی این پرونده انجام دهد...
شام آخر یک سینمایی آزمایشی است که در یک روز توسط گروهی از تکنسینها و بازیگران انجام میشود که گرد هم میآیند تا یک شام را با دوستان خود به صورت لحظهای فیلمبرداری کنند...
«J.W» برای حفظ زندگی دوگانه اش تبدیل به یک قاچاقچی مواد مخدر می شود سرنوشتش با "جورج" مهاجر صربستانی که از جانب مافیا صربستان و پلیس تخت تعقیب است و دیگری شخصی استخدام شده از طرف مافیای صربستان که مسئول کشتن "جورج" هست، پیوند میخورد. ...
سالها پس از نقل مکان به یک شهر دورافتاده، پلیس سابق پیپا به دنیای تاریکی که فکر میکرد با ظاهر شدن جسدی در داراییاش پشت سر گذاشته است، کشیده میشود...
هنگامی که رهبر یک" انجمن بشقاب پرنده ها" به طور غیرمنتظره ای می میرد، خوزه مانوئل تنها کسی است که رازی را می داند که می تواند سرنوشت بشریت را تغییر دهد. در همین حال یک دختر جوان در اسپانیا ناپدید می شود...
ال کوینیون جوانترین شهر اسپانیا است: شهری کاملاً جدید که زمانی که بحران مالی اقتصاد کشور را ویران کرد، ناتمام ماند. نسل اول کودکان اکنون به نوجوانانی تبدیل شده اند و در شهر ارواح زندگی می کنند که تلاش می کند به یک جامعه تبدیل شود...
سه مرد و یک زن، که همگی دندانپزشک هستند، به ریویرای مایا می روند تا در یک کنگره کمک کنند. همه آنها در حال فرار از رنج خود هستند و آخر هفته دیوانه واری را با هم سپری می کنند...
11 سال پس از آنکه شوهر مایکابل لاسا توسط گروه باسک ETA کشته شده ، در راستای تلاشش برای ایجاد عدالت او موافقت می کند تا با یکی از قاتلان که در زندان است ملاقات کند...