سانگ سوک ، سیاستمداری است که برای انتخابات جدید بازهم ، نامزد شده است . او مردم را با انواع و اقسام کلمات زیبا فریب می دهد . روزی سانگ سوک با دیدن مادربزرگ خود که در خانه ای تنها زندگی می کند ، متوجه میشود که دیگر قادر به دروغگویی نیست …
در یک روز زمستانی، مردی پس از فرار ببر از باغ وحش و اخراج از خانه دوست دخترش، بیخانمان شده و در حین کار به عنوان راننده موقت، با دوست دختر قدیمیاش ملاقات میکند.
تقدیر یونگ جون و مین هو باعث میشود که آنها یک سری اتفاقات مرتبط با یک تجارت بزرگ مواد مخدر را دنبال کنند که این اتفاقات به پدر و پسر فرصتی میدهد تا بعد از مدتها صمیمیتشان را دوباره به دست آورند.