مردی الکلی و دو کودک جوانش به سختی در تایپه زندگی می کنند. آنها به طور اتفاقی با کارمند یک فروشگاه روبرو شده و تلاش می کنند زندگی بهتری برای خود بسازند...
داستان فیلم در مورد زندان زنان است که موقعیت آن در چین شمالی است و داستان در سال 1932 اتفاق می افتد و با یک قاشق نقره ای یک تونل را در سلول زندان حفاری میکنند...
خانواده ی یانگ از شریفترین مردمان چین اند. هفت فرزند پسر و دو فرزند دختر این خانواده دارای تکنیک های خاصی در مبارزه با چوبدستی و نیزه اند. با توطئه ی شاهزاده ی تاتارها و خائنی به نام پان مل پنج فرزند پسر به همراه پدرشان در نبردی نابرابر کشته می شوند. فرزند پنجم به معبد می گریزد و…
بعد از سقوط امپراطوری هان، چین میان سه پادشاه تقسیم و کشور دستخوش جنگ داخلی شده است. قلمرو پادشاه وی در شمال که توسط کائو کائوی خبیث اداره می شود، قلمرو پادشاهی وو در شرق که سردار سان کوآن در راس آن قرار دارد و ضعیف ترین قلمرو که شو نامیده شده و در غرب قرار دارد.
«جیمز کارتر» (تاکر)، کارآگاه لس آنجلسی، برای گذران تعطیلات و دیدن دوستش، «کارگاه لی» (چان) به هنگ کنگ می رود. این دو خیلی زود درگیر پرونده ی یک باند جاعل اسکناس می شوند و پس از چندی به امریکا می روند...
در طول اشغال چین توسط ارتش ژاپن، دو زندانی در یک خانه در شهری کوچک رها می شوند. مالک خانه مجبور است زندانیان را تا سال دیگه نزد خود نگه دارد. بزرگان دهکده برای بازجویی از زندانیان گرد هم می آیند و…
پس از نبرد، جوگه لیانگ به سرزمین وو میرود و از فرمانروا سون چیان میخواهد تا با لیو بی متحد شود اما او میگوید که نیاز به تفکر بیشتری دارد. در این زمان جوگه لیانگ با جو یو، فرمانده ارتش و نایبالسلطنه کشور وو که سخت مشغول آموزش لشکر خود است آشنا میشود و درمییابد که او نیز موافق جنگ با سائو سائو است. سون چیان نیز سرانجام با اعلام حمایت خود از لیو بی با او متحد شده و کشور وو نیز وارد جنگ علیه سائو سائو میشود ...
این فیلم مستند که فیلم برداری و ساخت آن بیش از ۳ سال طول کشیده است ، داستان بزرگترین خط راه آهن دنیا را بازگو می کند. کشور چین دارای بزرگترین خطوط زمینی قطار می باشد که سالیانه حجم عظیمی از مسافران را جابجا می کند …
یک جوانی که از آینده به زمان حال آمده است، از یک مرد هفتیرکش کمک می خواهد تا حمله بیگانگان فضایی را که نژاد انسان ها را از زمین پاک خواهند کرد، متوقف سازد...
بعد از نبرد بین نیروهای "چوسون" و "مینگ" تنها 3 سرباز از نیروهای "چوسون" توانستند جانه سالم به در ببرند ، بعد از جنگ آن ها در مسافرخانه ای پناه میبرند ، چندی نمی گذرد که این 3 سرباز به هم شک کرده و میپندارند که یکی از آن ها از نیروهای "مینگ" می باشد..
استادی متحجر و مرموز بنام گوئیگوری در سالیان بسیار دور همه اسرار نبرد را به یکی از شاگردانش بنام سون یسن می آموزد . پس از آن امپراطوران در سرزمینهای مختلف به دنبال او می باشند تا از دانش او برای پیروزی در نبردهای خود و گسترش قلمرو امپراطوری استفاده کنند.