یک نقاش آمریکایی که پس از درگذشت نامزدش، به تنهایی در طبیعت بکر ایسلند آواره شده است، با تمام شدن داروهایش، در مواجهه با رفتارهای اجباری خود قرار میگیرد. او در تلاش است تا دریابد که این رفتارها ناشی از بیماریاش است یا اینکه او به طور ناخواسته در حال کشف اسرار پنهان گذشته است.
هنگامی که یک نامه ناامید کننده SOS نوشته شده توسط یک زندانی سیاسی در تزئینات هالووین فروخته شده در اورگان ظاهر می شود، زنجیره ای میخکوب کننده از رویدادها ایجاد می شود که نقض وحشتناک حقوق بشر را افشا می کند و منجر به اصلاحات گسترده کار در چین می شود...
دختری جوان در میانهی سفری به اروپا، به طور اتفاقی با فردی از اهالی آنجا آشنا میشود. این آشنایی مسیر زندگیاش را عوض کرده و او را به دل یک قصهی عاشقانه میکشاند...
داستان دربارهی مرد جوانی انزواطلب است که شیفتهی یک دختر وب کم میشود که در همان آپارتمان او زندگی میکند. او با وجود احساسات متضاد، با این دختر دوست میشود.
خانوادهای در جریان سرقت جواهرفروشی در سایگون، مورد تعقیب و گریز سارقان در شهر قرار میگیرند. این ماجراجویی پرهیجان و خندهدار، اعضای خانواده را به یکدیگر نزدیکتر میکند.
سد زنی در نزدیکی دریاچهای پیدا میشود. به نظر میرسد قاتل از یک افسانه محلی باستانی درباره مجازات گناهکارانی که خشم خدا را برانگیختهاند، تقلید کرده است. تحقیقات پیچیدهای برای کاپیتان روماگنات و افسر لوفاور آغاز میشود.
"اولیه سوای"، مجموعهدار موسیقی، تنها دوست خود را که یک ولگرد پر سر و صدای روسی است، استخدام میکند تا به او برای دزدیدن یک صفحهی گرامافون 78 دور از املاک خانوادگیاش کمک کند...
بارنابی، جوانی 29 ساله، بیکار و بیپول است. او از سوی دوست دخترش ترک شده و در ماشین خود زندگی میکند. اما سرنوشت به او لبخند میزند و او دوباره با مدیسون، دوست قدیمی خود، ملاقات میکند. مدیسون به بارنابی کمک میکند تا زندگی خود را تغییر دهد و در این مسیر، عشقی بین آنها شکل میگیرد.
عروسی رویایی زوج جوان به خاطر اختلافات خانوادگی به هم میریزد و آنها مجبور به برگزاری مراسمی ساده در زمستان میشوند. عشق آنها در این شرایط به چالش کشیده میشود...
برلین مست از کارناوال تابستانی. در وسط آن، نوح، پسری 12 ساله، غیر محلی، قرار دارد که قرار است با پدرش ملاقات کند. در عوض، نوح تصمیم می گیرد وقت خود را با ساموئل کلاهبردار کوچک بگذراند...
جایی در استونی در آغاز قرن هجدهم. پس از ده سال جنگ، طاعون و قحطی، سرزمین از وجود مردم پاک می شود. معدود روحهای باقیمانده پراکنده هستند، در بدبختی زندگی میکنند و امید ندارند. سکوتی مضطرب بر زمین حاکم است. در یک شب پر ستاره، دو دهقان غریبه ای را در ساحل دریا پیدا می کنند...