یک جامعهگرا از قراردادهای اجتماعی سرپیچی میکند تا یک بار در زندگی به عشق واقعی شلیک کند، اما بعد از ناپدید شدن یک الماس بیارزش، امیدهایش از بین می رود ...
جیمی ۱۱ ساله، به همراه مادر مدیر اجرایی خود، به آفریقا سفر میکند. او در آنجا با یک زرافه سخنگو و یک دختر محلی آشنا میشود و وارد درگیریهای قبیلهای بر سر زمین میشود. با کمک یک مدال جادویی، آنها به جنگل سفر میکنند و میآموزند که خودباوری بر هر چیزی پیروز میشود.
دختر آمریکایی بنام سوفیا که برای تعطیلات به ایتالیا سفر کرده نامه عاشقانه پیدا میکند که برای شخصی بنام ژولیت نوشته شده و سعی در پیدا کردن صاحب نامه دارد...
شش دانشآموز دبیرستانی و رهبرشان پس از تصادف اتوبوسشان در طوفان شدید گم میشوند. آنها برای شب در یک پارک تریلر متروکه که توسط زنی جذاب به نام نورما اداره می شود، پناه می برند....
داستان دربارهی امدادگری به نام مارکوس است که تلاش میکند جان زن جوانی به نام اما را که مورد حمله با چاقو قرار گرفته نجات دهد. همزمان، بیمار دیگری در همان بیمارستان دو نفر را به قتل رسانده و فرار میکند. مارکوس پس از بازگشت به خانه با خیانت همسرش مواجه میشود.
زنی ۴۰ ساله (کیسی) که هنوز ازدواج نکرده، از صمغ نوعی پوست درخت ترکیه ای برای باردار شدن استفاده می کند! بعد از هفت سال ، او و بهترین دوستش (رولند) که این راز را میداند درگیر است. کیسی بدون اینکه از قضیه خبردار شود و بدون اینکه بداند دهنده ی اسپرم والی است نه رولند، عمل تلقیح مصنوعی را انجام می دهد. حالا هفت سال گذشته و پسر کوچولوی کیسی به جای اینکه شبیه رولند باشد شباهت بسیاری پیدا کرده به والی. به این ترتیب والی راز مهمی دارد که باید آن را افشا کند و قال قضیه را بکند…
طایفههای در حال کوچ از موجوداتی که نیمهانسان و نیمهکفتار هستند، در حال پرسه زدن و شکار انسان هستند. آنها توسط مردی شکار میشوند که به دنبال انتقام مرگ عزیزانش است.
دیوید دریتون یک نقاش است که بهمراه پسرش بیلی در یک شهر کوچک زندگی می کند. او یکروز که مشغول کار در گالری نقاشی می باشد ناگهان طوفان مهیبی باعث شکستن یک درخت و افتادن آن بر روی پنجره استدیو می شود. دیوید با دیدن این شرایط بهمراه بیلی و همسایه شان برنت عازم مرکز شهر می شود تا از فروشگاه مرکزی مقداری مایحتاج ضروری برای مقابله با طوفان خریداری کند. در همین موقع مه عجیب و مرموزی شهر را فرا می گیرد و رفته رفته غلیظ تر می شود. دیوید و سایر افرادی که در فروشگاه هستند ناگهان با مردی با سر و وضع خونین مواجه می شوند که سراسیمه وارد فروشگاه می شود. در ادامه آنها متوجه می شوند که موجودات خطرناکی در مه وجود دارند که انسانها را مورد حمله قرار می دهند. دیوید در این شرایط می کوشد تا همه را آرام کرده و راه حلی منطقی برای این موضوع پیدا کند اما زنی به اسم کارمودی معتقد است که خداوند بخاطر گناهان آنها این بلا را بر سر آنها نازل کرده است…
یک شرکت یک قاتل حرفه ای را استخدام می کند تا به عنوان نماینده نمایشگاه تجاری خود ظاهر شود که باید عروسی یک ستاره پاپ خاورمیانه ای را سازماندهی کند، که به او فرصت می دهد تا یک سیاستمدار اهل خاورمیانه را بکشد...
پدری بعد از اینکه برای پسرش در یک معامله مواد مخدر پاپوش دوخته شده و به زندان می افتد، برای آزاد کردن وی قبول می کند تا به عنوان یک مامور مخفی با نیروی مبارزه با مواد مخدر همکاری کند و…
چطور بودی؟ نامه تاکشی هر ماه یک نامه به برادر کوچکترش، نائوکی، تحویل داده می شود. تاکشی به خاطر جنایتی که برای نجات برادرش مرتکب شده بود در حال گذراندن حبس ابد است. اما عواقب جنایت به نائوکی گسترش می یابد و نائوکی که به عنوان "برادر قاتل" شناخته می شود...
آنها با قاطعیت می گویند که تمام هیپی های دهه 60 در نهایت چیزی جز بانکدار نشدند. در میان ژاپنی که در دهه 1960 احیا شده بود، چهار مرد جوان آرزو دارند به ترتیب خواننده، نقاش، نویسنده و نویسنده کتاب های مصور شوند...