در نخستین اجرای ویژه استندآپ کمدی آنتونی رودیا با عنوان «کاملاً قابلدرک»، سفری طنزآمیز به دل آشفتگیهای فرزندپروری، نزاعهای زناشویی و دستوپنجه نرم کردن با نادانیهای جامعه است. آنتونی به پوچیهای زندگی روزمره، بزرگ شدن در خانوادهای مهاجر و تلاش برای حفظ شیوههای سنتی تربیت فرزند میپردازد.
جوانی با قدرتهای ماورایی در شهر ظاهر شده و با فساد و جرم مبارزه میکند. مردم از این موضوع شگفتزده شدهاند اما بعضی از مردم فکر میکنند که این جوان در حال تبدیل شدن به یک فرد ستمگر است.
یک افسر پلیس با اراده قوی، به دنبال کشف راز قتل بیرحمانه جی. سی. دارمندرا ردی، سیاستمدار بانفوذ در ایالت تلوگو است. او در این مسیر با موانع زیادی روبرو میشود، چون باید یک شبکه درهمپیچیده از دروغ و نیرنگ را باز کند تا به حقیقت برسد.
آجش، فروشنده طلا، سکههای طلای گرانبهایی را برای عروسی در یک روستا قرض میدهد، اما وقتی شوهر خلافکار عروس نقشه میکشد تا طلاها را بردارد و او را برای همیشه ساکت کند، خود را در خطر مییابد.
وکیلی که به بیماری نادری دچار است و او را از دروغ گفتن باز میدارد، سفری زمینی در سرتاسر فرانسه را آغاز میکند. این اثر، فانتزیای موسیقایی است که در آن، سازهای ترومپت و پیانو با یکدیگر تلفیق شدهاند. موسیقی این اثر، ساختهی ابراهیم معلوف است.
ژان پل، قایقرانِ عاشق، برای رهایی از مشکلات مالی و انزوا، در مسابقهٔ مجازی وندیه گلوب شرکت میکند. او با قرنطینهٔ سه ماهه در قایقش، خود را برای این چالش آماده میکند.
راننده کامیونی که زنی مرموز به نام «سی و هفت» را جابجا میکند، به او مشکوک میشود. اما در ادامه، رازهایی برملا میگردد که نشان میدهد خود راننده نیز در این ماجرا بیگناه نیست.
بر اساس رویدادهای واقعی که در سال ۱۹۷۵ رخ داد. این اثر، حوادثی را که تحت رهبری خانم ایندیرا گاندی، یکی از قدرتمندترین زنان تاریخ هند، اتفاق افتاد، شرح میدهد.
داستان دو دوست صمیمی، بیشاپ و همیلتون، که با گذشتهای پر از زخم و احساس گمگشتگی دستوپنجه نرم میکنند. در جریان یک مأموریت نافرجام، آنها با کودکی به نام روبی روبهرو میشوند که تنها شاهد ماجرا است. اکنون آنها باید تصمیم بگیرند که آیا روبی را نجات دهند یا به فکر نجات خود باشند.
مستندی درباره یک گروه موسیقی محبوب کانادایی که آهنگهایشان بخشی از زندگی مردم شده است. داستان این گروه، داستان پشتکار، موفقیت و دوستی طولانیمدت اعضای آن است.
در سنگرهای داغ و بیآب و علف یک میدان جنگ دورافتاده در قلمرو عثمانی، در جریان جنگ جهانی اول، گروهی فرسوده از سربازان استرالیایی نیروی امپراتوری، با چیزی شوم در پشت خطوط دشمن مواجه میشوند.
این فیلم به زندگی و آثار یوناس مکاس، پدرخوانده سینمای آوانگارد، میپردازد که بیش از 70 سال زندگی خود را در قالب فیلمهای خاطرات روزانه مستند کرد و در عین حال به حمایت از سینمای مستقل پرداخت.
دختر جوانی برای یافتن پدر گمشدهاش از دستگاهی مرموز برای سفر به دنیاهای موازی استفاده میکند، اما ناخواسته هیولایی را آزاد میکند که او را تعقیب میکند.