برداشتی از فیلم کلاسیک ترسناک کلایو بارکر در سال 1987 که در آن زن جوانی که با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند، یک جعبه پازل باستانی در اختیار میگیرد، غافل از اینکه هدف آن احضار سنوبیتها است...
طایفههای در حال کوچ از موجوداتی که نیمهانسان و نیمهکفتار هستند، در حال پرسه زدن و شکار انسان هستند. آنها توسط مردی شکار میشوند که به دنبال انتقام مرگ عزیزانش است.
دیوید دریتون یک نقاش است که بهمراه پسرش بیلی در یک شهر کوچک زندگی می کند. او یکروز که مشغول کار در گالری نقاشی می باشد ناگهان طوفان مهیبی باعث شکستن یک درخت و افتادن آن بر روی پنجره استدیو می شود. دیوید با دیدن این شرایط بهمراه بیلی و همسایه شان برنت عازم مرکز شهر می شود تا از فروشگاه مرکزی مقداری مایحتاج ضروری برای مقابله با طوفان خریداری کند. در همین موقع مه عجیب و مرموزی شهر را فرا می گیرد و رفته رفته غلیظ تر می شود. دیوید و سایر افرادی که در فروشگاه هستند ناگهان با مردی با سر و وضع خونین مواجه می شوند که سراسیمه وارد فروشگاه می شود. در ادامه آنها متوجه می شوند که موجودات خطرناکی در مه وجود دارند که انسانها را مورد حمله قرار می دهند. دیوید در این شرایط می کوشد تا همه را آرام کرده و راه حلی منطقی برای این موضوع پیدا کند اما زنی به اسم کارمودی معتقد است که خداوند بخاطر گناهان آنها این بلا را بر سر آنها نازل کرده است…
یک شرکت یک قاتل حرفه ای را استخدام می کند تا به عنوان نماینده نمایشگاه تجاری خود ظاهر شود که باید عروسی یک ستاره پاپ خاورمیانه ای را سازماندهی کند، که به او فرصت می دهد تا یک سیاستمدار اهل خاورمیانه را بکشد...
پدری بعد از اینکه برای پسرش در یک معامله مواد مخدر پاپوش دوخته شده و به زندان می افتد، برای آزاد کردن وی قبول می کند تا به عنوان یک مامور مخفی با نیروی مبارزه با مواد مخدر همکاری کند و…
چطور بودی؟ نامه تاکشی هر ماه یک نامه به برادر کوچکترش، نائوکی، تحویل داده می شود. تاکشی به خاطر جنایتی که برای نجات برادرش مرتکب شده بود در حال گذراندن حبس ابد است. اما عواقب جنایت به نائوکی گسترش می یابد و نائوکی که به عنوان "برادر قاتل" شناخته می شود...
آنها با قاطعیت می گویند که تمام هیپی های دهه 60 در نهایت چیزی جز بانکدار نشدند. در میان ژاپنی که در دهه 1960 احیا شده بود، چهار مرد جوان آرزو دارند به ترتیب خواننده، نقاش، نویسنده و نویسنده کتاب های مصور شوند...
هنگامی که پیکاچو توسط میو بازیگوش به درخت آغازها برده می شود، آش کچام و دوستانش توسط لوکاریو، یک پوکمون آواره زمان که به دنبال پاسخی در مورد خیانت اربابش است، به درخت هدایت می شوند...
کبیر خان (شاهرخ خان) یک از بازیکنان تیم ملی هاکی هند است که طی ماجرایی او را محکوم به خیانت به تیم می کنند و او را از تیم اخراج میکنند و او برای بازگشت دوباره به وضعیت قبلی و محبوبیت دوباره خود مسعولیت مربیگری اولین تیم ملی هاکی زنان هند را در دست میگیرد و …
یک معاینه پزشکی عجیب از یک زن توسط چندین پزشک و دانشمند نشان می دهد که آخرین سوژه آنها قبل از به دنیا آوردن یکی از موجودات جهش یافته ای که در بدن او قرار داده بودند، خودکشی کرده است...