در شهر میسوری متعلق به دهه 1950، زمانی که خواهر شوهر از پناهگاه محلی آزاد می شود و برای زندگی با خانواده می آید، زندگی یک زن و شوهر به آشوب کشیده می شود...
دو دوست هم دانشگاهی سفری را به سمت خانه آغاز میکنند . یکی از آنها مرتکب اشتباهی شده که خانواده اش را از هم جدا کرده و اکنون بدنبال فرصتی دوباره است ....
3 داستان جداگانه در طول دو روز اتفاق می افتد. مسیرهای کاراکترها قطع می شود و ناخواسته بر یکدیگر تأثیر می گذارند. این سه داستان نه تنها توسط شخصیتها، بلکه با بازخوانیهای یک مضمون در فهرستهای مختلف با هم متحد میشوند...
پس از اینکه یک جوان برای پوشاندن اشتباه خواهرش در یک مرکز روانی بستری میشود، با دکتری روبرو میشود که بیمارانش را به روانپریشهایی گوشتخوار تبدیل میکند.
دو زن خود را بین مرگ و زندگی در دام یک ماشین تاریک و مرموز می بینند. همانطور که آنها برای فرار جستجو می کنند، باید با لورس ها مبارزه کنند، نژادی از موجودات که مصمم هستند آنها را تا شب زندانی کنند...
مستندی داستانی دربارهی سریال والتونها که با مرور خاطرات هشت فصل اول از طریق یک آلبوم عکس، داستانی مشابه یکی از قسمتهای سریال را روایت میکند. در این مستند، ارل هامنر، خالق سریال، از تجربهی تبدیل زندگیاش به مجموعهی تلویزیونی سخن میگوید.
لودو، در سال ۱۹۳۴ در نرماندی فرانسه، توسط عمویش، آمبرواز، که بادبادکساز است، بزرگ میشود. او با لیلا، دختر کوچکی، دوست میشود. پس از پنج سال، آنها همدیگر را گم میکنند، اما با دیدار مجدد، عشق بینشان شعلهور میشود. جنگ آغاز میشود و آنها را دوباره از هم جدا میکند. لیلا مجبور به فرار به لهستان میشود و لودو پیش عمویش میماند. اما لودو برای یافتن معشوقهاش به هر کاری دست میزند...
سارا راسل، دانشجوی 23 ساله مشتاق دانشکده پزشکی، برای به اشتراک گذاشتن برخی اخبار مهم با خانواده اش دیدار می کند، اما در عوض با دوره سختی از گذشته خود مواجه می شود...
جک تشویق می شود تا در تعطیلات عاشقانه پاریس که برنده شده بود، برود، علیرغم اینکه نامزدش او را کنار گذاشته بود. سفر او به زودی به هرج و مرج و ماجراجویی تبدیل می شود، زمانی که چمدان او با وسایل یک تاجر فرانسوی عوض می شود ...