مردی بیدار می شود و خود را در قرن 22 پیدا می کند ، جایی که زنان بر جهان حکومت می کنند و مردان برده ای به نام دینک هستند. او اسیر شده و به عنوان یک برده فروخته می شود ، اما با یک حرکت شورشی مرد فرار می کند...
یک دختر جوان که از سوی برادرش مورد آزار قرار گرفته بود، از خانه فرار کرد و با سختیهای زیادی روبرو شد. او امیدوار بود که بتواند فردی مهربان و صادق پیدا کند.
پس از اینکه هیروشی در یک حادثه در محل کار مجروح می شود، توراجیرو پولی را که پس انداز کرده است به ساکورا می دهد و بار دیگر به عنوان فروشنده دوره گرد کار می کند. توراجیرو در طول سفرش با پدری آشنا می شود که با او نوشیدنی می نوشند. صبح، توراجیرو از اینکه میفهمد مرد بچهاش را جا گذاشته و یادداشتی که از تورا میخواهد از کودک مراقبت کند، شوکه میشود...
بعد از اینکه آخرین تلاش توراجیرو برای پیدا کردن عروس به اشتباه میافتد، او دوباره سفر را آغاز میکند و به اوتاکو (آخرین بار در خانه قدیمی Tora-san دیده شده) میرود که اکنون یک بیوه است...
توراجیرو در طول سفرهایش پس از تماشای یک گزارش تلویزیونی در مورد زادگاهش و ملاقات با زن جوانی که او را به یاد خواهرش ساکورا میاندازد دلتنگ میشود. در همین حین، یک مستاجر جدید به رستوران توریا نقل مکان می کند...
کنت دراکولا برای احیای عروس طولانی خواب زمستانی خود، وامپیرا، از چندین مدل زیبا نمونه خون می گیرد، اما در طول انتقال خون، نژاد وامپیرا از سفید به سیاه تبدیل می شود...
دانیل نوجوان (مارتین لوب) با مادربزرگش (ژاکلین دوفران) در پاریس به خوشی زندگی می کند. اما زمانی که او برای زندگی با مادرش (اینگرید کاون) در روستاهای جنوب فرانسه فرستاده می شود، دانیل باید زندگی شهری، دوستانش و تحصیلش را رها کند...
یک نسخه سینمایی از نمایشنامه ژنه. دو نظافتچی خانه، سولانژ و کلر، از کارفرمای خود متنفرند و در حالی که بیرون هستند، به نوبت لباس مادام را می پوشند و به او توهین می کنند...