یک روزنامهنگار شرط میبندد که میتواند شب را در یک قلعه خالی از سکنه در شب تمام عید بگذراند. او در طول اقامت خود شهادت می دهد که گذشته وحشتناک قلعه پیش از او زنده شده است و عاشق یک روح زن زیبا می شود.
کارگردان پازولینی در سال 1963 ایتالیا را با دوربین و میکروفون طی می کند و با مردم در مکان های عمومی در مورد رابطه جنسی، ازدواج و نقش های جنسیتی مصاحبه می کند...
کنت دراگو درب قلعه اش را بروی مردم باز میکند تا باعث سرگرمی و تفریح شود ولی آنچه مردم نمیدانند این است که کنت در قلعه اش مومیائی هایی از انسان ها و حیوانات دارد...
داستان ماجراجویی های ملوانی به اسم البرت که هشت سال و نیم طول کشید بتواند سکان کشی را در دست گیرد و حالا در دریای آزاد اسپانیا به ماجراجویی می پردازد...
طنز جاسوسی در دوران جنگ سرد. پس از مرگ یک سازنده تسلیحات، گروهی بینالمللی از جاسوسان برای به دست آوردن پتنتهای نظامی ارزشمندی که توسط بیوه دوستداشتنی به ارث رسیده است، وارد نبردی پرمخاطره میشوند...
دو نوجوان به ارتش هیتلر فراخوانده میشوند. یکی از آنها متعصب میشود، در حالی که دیگری پوچی جنگ را درک میکند. وقتی دوستش اعدام میشود، این سرباز دلزده در این فیلم ضد جنگ که بر اساس یک رمان ساخته شده است، علیه نیروهای خود برمیگردد.
یک گردان هوایی نیروی هوایی سلطنتی مامور می شود تا یک کارخانه سوخت موشک آلمان در نروژ را نابود کند. این کارخانه سوخت را برای تلاش نازی ها برای پرتاب موشک به انگلستان تامین می کند...
یک گروه یاکوزا، ماساژور نابینا، زاتویچی را پس از شکست دادن گروه آنها در یک مسابقه کشتی، هدف قرار می دهد. در همین حین عشق از دست رفته زاتویچی به زندگی او باز می گردد...
یک خفه کننده در یک املاک بریتانیا آزاد است، و او نه تنها قربانیان خود را خفه می کند، بلکه قبل از اینکه سر قربانیان را جدا می کند و علامت "M" را روی پیشانی آنها می زند...
"باربارا" دختری بسیار ثروتمند است که عاشق "نورمن فایفر" جوانی بی پول می شود. او به "نورمن" هویت واقعی خود را نمی گوید و آماده ازدواج با او می شود. اما مادر "باربارا" نمی خواهد دخترش با مردی اینچنینی ازدواج کند، به همین دلیل او "نورمن" را در یکی از فروشگاهایش استخدام کرده و کارهای سخت و طاقت فرسا به او می دهد...