یک هکر کامپیوتری بنام «لیزبت» و یک خبرنگار بنام «میکائل» در مورد یک باند قاچاق دختران تحقیق می کنند. در همین جریان لیزبت به سه قتل متهم می شود و از این رو می گریزد، در حالی که میکائل سعی دارد بیگناهی او را ثابت کند.
ویل هیز مرد سی ساله ای است که در منهتن نیویورک زندگی می کند . او یک دختر ده ساله به اسم مایا دارد و از همسرش طلاق گرفته است . دخترش مایا سوالهای زیادی از او در مورد زندگی قبل از ازدواجش دارد و دوست دارد بداند والدینش چگونه با هم آشنا شده و به هم علاقمند شده اند . داستان ویل از سال 1992 شروع شده که بعنوان یک سیاستمدار بلند پرواز به نیویورک رفته تا در مبارزات حزبی فعالیت کند . در آنجا او با دوست صمیمی اش راسل آشنا می شود که از لحاظ سیاسی با یکدیگر هم عقیده هستند و همچنین در مدت این سالها با سه زن با خصوصیات اخلاقی بسیار متفاوت در ارتباط بوده است . ویل می کوشد تا ...
«پارک هیه – بونگ» (هیه – بونگ) در کناره ی رودخانه ی هان درسئول اغذیه فروشی کوچکی را اداره می کند و با دو پسر، یک دختر و نوه اش زندگی می کند. یک روز هیولایی از اعماق رودخانه بیرون می آید و نوه ی خانواده را می رباید. همه ی اعضای خانواده بر آشفته و درمانده هستند ولی هنگامی که می فهمند نوه زنده است در پی نجات او بر می آیند...
این فیلم در مورد یک بازیکن گرن توریسمو است که مهارتهای بازی او در یک سری مسابقات بازیهای ویدیویی تحت حمایت کمپانی نیسان میشود تا یک راننده واقعی اتومبیلهای مسابقهای حرفهای شود...
در دنیایی که انسانها و حیوانات انساننما در کنار هم زندگی میکنند، گروهی از حیوانات جنایتکار به نامهای آقای گرگ، آقای پیرانا، آقای مار، آقای کوسه و خانم رتیل برای جلوگیری از گذراندن دوران زندان، توافقی را انجام دادهاند. هنگامی که با آقای گرگ شروع به لذت بردن از این سبک زندگی جدید میکنند، یک شرور جدید ظهور میکند...
سه برادر آمریکایی که یک سال است با هم صحبت نکرده اند، تصمیم می گیرند با هم با قطار به سراسر هند سفر کنند، تا دوباره پیوند برادری شان را مثل گذشته محکم سازند. اما...
در 9 نوامبر 1989 (همان روز که دیوار برلین سقوط می کند)، نیکو یک پسر 12 ساله است که علاقه مند به فیلم برداری است، و به همراه مادرش زندگی میکند. یک شب، زمانی که یک طوفان 72 ساعته شروع می شود، نیکو یک صحنه خشونت آمیز از طریق پنجره در خانه همسایه اش، آنگلو پریتو را تماشا می کند و...
سوزومه، دختر 17 سالهای است که درون شهری آرام در کیوشو زندگی میکند، در حین سفر با مردی جوان مواجه میشود که به او میگوید: «من دنبال یه در میگردم». او را تعقیب میکند و در میان ویرانههای کوهستانی دری فرسوده پیدا میکند، انگار آن در تنها چیزی است که از تمام ویرانی ها به سلامت بیرون آمده است. انگار چیزی سوزومه را به سمت در میکشاند، در همین حین سوزومه خود را در حالی که به در رسیده است میبیند. خیلی زود درها یکی پس از دیگری در نقاط مختلف ژاپن شروع به باز شدن می کنند. بخاطر بلایایی که از آن سوی درها بر سر مردم روانه میشود، بایستی درها بسته میشدند. به نظر میرسید در آسمان مکانی که سوزومه واردش شده بود ستارگان، غروب خورشید و آسمان صبحگاهی تمام وقت با یکدیگر ترکیب شده بودند. به سبب این درهای مرموز، "سفر قفل کردن درها"ی سوزومه، آغاز میشود.
وقتی پسری هشت ساله به نام پیتر تلاش می کند تا صداهای کوبیدن مرموزی را که از داخل دیوارهای خانه شان می آید و راز تاریکی که والدین شومش از او مخفی نگه داشته اند را بررسی کند، وحشت اتفاق می افتد...
هنگامی که یک تاجر فاسد تصمیم می گیرد برای شهرداری نامزد شود و شروع به حذف مخالفان از مافیای رقیب می کند، یک کاپیتان سابق پلیس که برای قتل دوران محکومیت خود را می گذراند مخفیانه مسئول یک گروه ویژه برای دستگیری او می شود...
مامور "جکی" استخدام می شود تا مخفیگاه طلاهای نازیها را در صحرای آفریقا پیدا کند. او با سه زن که به طریقی با هم ارتباط دارند همکار می شود. از طرفی گروهی مزدور هم به دنبال طلاها است و...
«دراگون» اکنون به پلیس ناحیه سای وان تبدیل شده و باید با اوباش، شورشی های ضد مانچو، وفاداران به مانچو، دزدان دریایی فراری، و همینطور رئیس پلیس فاسد مقابله کند...
قرن نوزدهم. بریتانیایی ها بر سرزمین های هنگ کنگ فرمانروایی می کنند، و دزدان دریایی بر آب های آن. «دراگون می یونگ» (جکی چان) مامور گارد ساحلی، پول می گیرد تا این دزدان دریایی را شکست دهد...