در دهکده کوچکی در افریقاً پسری بنام کریکو متولد میشود . ولی اون یک پسر معمولی نیست ، او میداند چه چیزی را بیشتر از همه میخواهد و از همین الان میتواند راه برود و صحبت کند...
داستان فیلم از آنجا شروع میشود که "کارتیک" برای بحث و گفتگو در مورد زندگی خود به ملاقاتِ روانپزشک "راجا" می رود ، ظاهرا کارتیک دو داستان عاشقانه دارد ..
مردی که کارهای خلاف را کنار گذاشته، به همراه همسرش که سابقا مامور پلیس بوده است، بچهای ندارند. آنها تصمیم می گیرند یک بچه از خانوادهی دیگری را بدزدند و خودشان بزرگ کنند. اما اوضاع از آنچه که پیش بینی می کردند پیچیده تر می شود...
داستان از جایی آغاز میشود که یک خانواده ثروتمند آلمانی، آنا (سوزان لوتار) به همراه شوهرش گئورگ (اولریش موهه) و پسر کوچکشان گئورگی خیال دارند تعطیلات خود را در ویلای زیبای تابستانیشان که در کنار یک دریاچه قرار دارد بگذرانند. وقتی پدر و پسر به قایقسواری میروند، مرد جوان مودبی به نام پیتر دم در خانه ظاهر میشود و از آنا میخواهد چند تخممرغ به او قرض بدهد. دقایقی بعد دوباره برمیگردد و ادعا میکند در راه تخممرغها شکستهاند و چند تخممرغ دیگر میخواهد. آنا خیال دارد چند تخممرغ دیگر به او بدهد اما مسیر گفتگو به سرعت تغییر میکند. لحن دلپذیر پیتر کمکم خصمانه میشود. سر و کله دوست پیتر، پل پیدا میشود. وقتی گئورگ برمیگردد و از آنها می خواهد بروند، پل و پیتر ویلا را ترک نمیکنند. به زودی روند داستان تغییر میکند…
"شینوهارا اریکا" دانش آموز سال اولی، داخل دبیرستان در حالی که داره با دوستانش حرف میزنه ، درباره دوسـت پسرش یه داستان میسازه . در واقعیت، اصن دوسـت پسری نداره دوستای اریکا به داستانش شک میکنن و این اریکاس که به اونا دروغ گفته. بعد اریکا یک پسر جداب داخل خیابان میبینه و ازش عکس میگیره. بعد این عکس ها را به عنوان عکس های دوسـت پسرش به دوستاش نشون میده..
حدود 4,000 فستیوال فیلم در جهان وجود دارد که 3,999 تای آن فیلم جدید "نیک توین" را رد کرده اند. او هیچ چاره ای ندارد جز اینکه به تنها فستیوال باقیمانده برود. اما مشکل زمانی شدت میگیرد که نقش اصلی مرد فیلم گم می شود و...
: "مکس" خودش را تحت مالکیت یک کتاب باستانی (زوهر) میبیند، که زندگی بشریت را از ایتدا تا انتها توضیف کرده است ، به دنبال استفاده از آن برای بهبود اطلاعات خود استفاده میکند و ..
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
جنگ جهاني دوم، سال ۱۹۴۴. «سرگرد رايسمن» (ماروين)، افسر امريکايي مستقر در انگلستان، مأموريت مي گيرد که با استفاده از دوازده سرباز محکوم (به دليل قتل، تجاوز يا دزدي)، قصري در فرانسه ي اشغال شده (محل گرد آمدن تعدادي از امراي ارتش آلمان) را منفجر کند.
سه فیلم ساز از یک گروه منزوی و مرموز از مونتانا یک کارت پستال عجیب و غریب دریافت می کنند ، آن ها برای تهیه یک مستند به همراه دوربین هایشان به سمت بیابانی در مونتانا میروند تا رازِ میان آن ها را پیدا کنند ولی چیزی که در پاسخ می بینند، تکان دهنده تر از آن چیزی بود که تصور می کردند ..
کشور کُره پس از رهایی از چنگ استعمار ژاپن، تبدیل به اولین منطقهی جنگیِ جنگ سرد می شود. حضور یک پایگاه نظامی آمریکایی در این کشور بر روی زندگی سه نوجوان آشفتهی داستان ما تاثیر بخصوصی می گذارد…
"ویکرام سینگ" دارای دو پسر، "راجش"، یک افسر پلیس و "عمار سینگ" ، یک دختـر باز. "راجش" یک تجربه تلخ داشته است از جدا شدنِ دختری (سیری دِوی)که عاشقه او بوده و تسلیم مواد مخدر شده است ، به او قل داده که با اعتیاد مبارزه کند ولی ..
«یوچین سایمنت» (اسپیسی)، آموزگار درس علوم اجتماعی، تکلیفی به بچه های کلاس خود می دهد و از آنان می خواهد تا فکر کنند چگونه می توانند دنیا را عوض کنند و سپس آن فکر را به اجرا درآورند. «ترور مکینی» (آزمنت)، نوجوانی از شاگردان کلاس نیز که مادری الکلی (هانت) و پدری خشن (بون جووی) دارد، تصمیم می گیرد به آنان کمک کند و …