یک زن جوان برای فرار از گذشته و شروع یک زندگی جدید به انگلستان می رود. او شغلی مبنی بر مراقبت از یک مرد معلول رو قبول میکند، اما فشار و محدودیت های این کار گذشته را دوباره به سراغش می آورد...
خانواده فاربر برای گذراندن تعطیلات به خانه ویلایی خود در کنار دریاچه رفته اند. اما در بدو ورود با پیدا شدن سر و کله دو پسر خوش سیما – پیتر و پل – با لباس های گلف بر تن، آرامش شان بر هم می ریزد. پیتر و پل با زمینه چینی آنا، جورج و پسر کوچک شان جورجی را در خانه حبس و سپس شروع به بازی هایی می کنند که با یک شرط بندی هولناک آغاز می شود. پیتر به آنها می گوید که حاضر است شرط ببند هیچ کدام از آنها در ساعت ۹ صبح روز بعد زنده نخواهند بود. خانواده فاربر سعی می کنند تا به هر وسیله ای که شده، از چنگ این دو قاتل خونسرد فرار کنند. اما منطقه ای که در آن زندگی می کنند، بسیار خلوت و تنها تلفن موجود نیز از کار افتاده است و …
زمانی که مادر دختر جوانی خودکشی می کند، او دیگر قادر به حرف زدن نیست و «تام» پسر جوانیست که به همین خاطر او را به خانه ای دیگری می برد تا شاید او را مداوا کند، اما پس از گذشت مدتی متوجه می شود که این دختر توسط نیروی ماوالطبیعی تسخیر شده است و …
"پیل" پسری هفت ساله که در یک سیاره متروک تنها مانده،بازمانده حمله عظیم زنبورهای غول پیکر است.او که برای کمک درخواست کمک می کند،با "جعفر" دوست پدرش ارتباط برقرار کرده و منتظر کمک او از میان فضا می ماند...
یک فاجعه در حال رخ دادن است! سیل کلِ سیاره ما را فراگرفته و تنها گروه نامعلومی زنده مانده اند ، این گروه موفق شده اند که این وضعیت بحرانی را مدیریت کنند ..
موضوع فیلم در مورد چند دوست فاسد می باشد که در به طرز وحشتناکی در زندگی اشتباهاتشان را تکرار می کنند، گاهی اوقات پیامدهای خوب و گاهی غم انگیز به دنبال دارد و ...
مارجا یک وبلاگنویس است که در مورد مُد و فشن تحقیق میکند. او هیچ در آمدی از وبلاگش ندارد، اما با این حال تلاش میکند به آن سبک زندگی که دوست دارد برسد. مارجا یک روز با اولاوی آشنا می شود که صاحب یک ارث بزرگ است اما سعی میکند خودش را ثروتمند نشان ندهد و...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 15 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
کابیریا ( ماسینا ) ، زن خیابان گرد بسیار خوش قلب و ساده دلى است که در حومه ى رم زندگى میکند . او از آن نوع آدمهایى است که بدبختى را بخشى از زندگى میدانند ، اما هرگز ایمانشان را به ارزش خود زندگى از دست نمیدهند .
"کانسوکه یاماموتو" سامورائی است که رویای یک کشور متحد و آرام را در سر دارد. او به خدمت "تاکدا"، لرد منطقه کای در می آید. او لرد را قانع می کند تا لرد منطقه همسایه را به قتل رسانده و همسر او را بدست آورد. او سپس "شاهزاده یو" را قانع می کند تا این توافق را پذیرفته و پسری برای "تاکدا" به دنیا بیاورد و...
"انزو" ، بعد از افتادن در رودخانه "تیبر" قدرت ماورایی بدست می آورد و تصمیم میگیرد از این قدرت برای تعقیب کردن یک گانگستر دیوانه به نام "کولی" استفاده کند ..
یک خانواده که خسارت زیادی را از شرکت LVMH (گروهی متعلق به میلیاردر فرانسوی برنارد آرنو) متحمل شده، با کمک کارگردان فیلم قصد گرفتن غرامت از کارفرمای قبلی این شرکت را دارد...
هنگامی که دوست پسر “اَپل” به او خیانت میکند تصمیم میگیرد هرکاری کند تا او را بازگرداند، او یک تیم ژیمناستیک در دانشگاه تشکیل میدهد و متوجه میشود که استعداد زیادی در این زمینه دارد…
شخصیت اصلی فیلم از یک مخدر شیمیایی به نام اسید استفاده میکند و دچار توهم و اغتشاش ذهنی است و اتفاقاتی را که در زندگی و به واسطه اطرافیان برایش رخ داده را نمیتواند به خاطر بیاورد و همین شرایط درگیری های او با اطرافیان را منجر میشود…