چهار نسل از زنان با عواقب ماجراجویی خود با پیتر پان در نورلند سر و کار دارند. مانند مادربزرگش و مادرش جین ، وندی باید از چنگ پان و قولی که او به شدت میخواهد او را نگه دارد بگریزد...
آلن و ماری به خانه رویاهای خود در حومه شهر نقل مکان کردند. اما مشاور املاک به آنها هشدار می دهد که آنچه در زیرزمین است ممکن است زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد...
دو دانشآموز دبیرستانی، دریا و اِلنور، زندگیشان به هم گره میخورد و توسط دبیرستانشان طرد میشوند. پس از فاش شدن یک ویدیوی برهنه از "دریا" که در ابتدا آنرا فقط برای دوستش مکس در نظر گرفته بود، دریا احساس شرمندگی می کند. النور زمانی که شایعه ای در مورد نگه داشتن کاریسا و تلاش برای بوسیدن او شروع می شود، تبدیل به یک رانده شده از آنجا می شود. دریا و النور با هم دوست می شوند و توافق می کنند که به دنبال قلدرهای یکدیگر بروند...
سرنوشت چندین نفر از ساکنان کپنهاگ زمانی که یک ماموریت بمباران جنگ جهانی دوم به طور تصادفی مدرسه ای پر از کودکان را هدف قرار می دهد، به هم گره می خورد ...
دو برادر شیطان صفت، وندل و وایلد (کیگان-مایکل کی و جوردن پیل)، از کَت الیوت ۱۳ ساله (لیریک راس) کمک میگیرند تا آنها را به سرزمین زندهها احضار کنند....
بلچرها سعی میکنند تا رستوران را از بسته شدن نجات دهند، در حالی که در آن طرف بچهها سعی میکنند رازی را حل کنند که میتواند رستوران خانوادهشان را نجات دهد...
مریم و ناصر قرار است از ریاض برای شرکت در مراسم عروسی پدرشان در ابوظبی، تا لغو پرواز، سفر کنند. آنها بدون ترس تصمیم می گیرند با ماشین سفر کنند اما خطرات فراوان جاده بیابانی را دست کم می گیرند...
یک کارآفرین میلانی در زمان جنگ ، گروهی از افراد ناسازگار و سرکش تشکیل می دهد تا یک دزدی مفصل از گنج افسانه ای متعلق به بنیتو موسولینی را انجام دهند ...
لالا کدارنات، بزرگترین و تنها برادر 4 خواهر، مغازهای را اداره میکند که توسط پدرش راهاندازی شده بود. لالا در بستر مرگ مادر ضعیفش به او قول می دهد که پس از انجام مسئولیت ازدواج خواهرانش در خانه های مناسب، ازدواج خواهد کرد...
این فیلم سارا، رئیس گروه مواد مخدر پلیس تولوز را تعقیب می کند، که مجبور می شود با ریچارد، رئیس پلیس جنایی محلی همکاری کند تا جلوی رفت و آمد بین اسپانیا و فرانسه را بگیرد و قاتل مرتبط با پرونده را پیدا کند...
در بهار سال 1945 قطاری که صدها زندانی یهودی را اخراج می کرد در نزدیکی یک روستای کوچک آلمانی که توسط ارتش سرخ اشغال شده بود سرگردان شد. محکوم به یکدیگر و در بستری از بی اعتمادی عمیق، استیصال و انتقام، غیر منتظره...
پس از مرگ چاراس، لینو و جولیا مسئولیت را بر عهده گرفتند و واحد جدید مواد مخدر را تشکیل دادند. لینو که مصمم است قاتلان برادر و مربی خود را پیدا کند، به شکار خود ادامه میدهد و اجازه نمیدهد کسی مانع راه او شود...