لونگا برای پیوستن به یک باشگاه فوتبال هیجانزده است، اما او را برای تیم D انتخاب میکنند. پدر او این موضوع را یک شکست خواهد دید، تیمی که در آن دختران حضور دارند و مربیاش هم یک زن است. وقتی قلدرها سعی میکنند او را از زمین بازی دور کنند، تنها پدرش میتواند کمک کند. اما آیا او کمک خواهد کرد؟
داستان حول محور جاویس و تره است که درگیر یک معاملهی خطرناک مواد مخدر میشوند. این بحران، وفاداری آنها را آزموده و آنها را مجبور میکند تا با ترسهای خود روبرو شوند. فیلم عواقب تصمیمگیری تحت فشار را نشان میدهد.
داستان دربارهٔ جاسوسی لهستانی است که در جنگ جهانی دوم برای بریتانیا فعالیت میکند. هویت این جاسوس بر اثر خیانتی در ورشو فاش میشود و او درگیر یک توطئهٔ پیچیده میشود.
در رومانی سال ۱۷۹۹، کولیها در خطر از دست دادن زمینهایشان به دست «فرقه» هستند. در این میان، «کاپیتان»، یکی از افسران فرقه، ناخواسته مسیرش از همراهان خونخوارش جدا شده و سرنوشتش تغییر میکند.
اَبی به عنوان دستیار و نویسندهی پادکست مشهوری که توسط سرنا (دوست دوران دانشگاهش) گردانده میشود، مشغول به کار است. روزنامهنگاری از نیویورک برای تهیهی گزارش در مورد پادکست و سرنا به آنجا میآید. در این میان، اَبی دچار احساسات (عاشقانه) میشود، در حالی که سرنا برای آیندهی خود برنامهی دیگری در سر دارد.
بارنی پیج، اسکیتباز حرفهای، یک سفر ۹۰۰ مایلی را به یاد دوستش بِن ریمرز آغاز کرده تا با گفتوگو، دربارهی خودکشی و سلامت روان و اثر آن بر اسکیتبوردینگ آگاهیرسانی کند.
اکشن از یو.اف.سی ۳۲۰ (UFC 320) تو آرنای تی-موبایل (T-Mobile Arena) تو لاسوگاس، با مسابقه قهرمانی وزن نیمهسنگین بین ماگومد (Magomed Ankalaev) و الکس (Alex Pereira).
وقتی نویسندهای به اسم روهان (Rohan Kishibe) برای تعطیلات به ونیز رفته بود، یه نفر اشتباه فکر میکنه که اون کشیشه و یه اعتراف وحشتناک درباره یه جنایت بهش میکنه.
زنی جوان در پاریس سال 1894، با امید یافتن مادرش، راهی بیمارستان سالپتریه شد و خود را در آن حبس کرد. در این بیمارستان، تدارکات جشن بزرگی در حال انجام بود.
امبر، مادری جوان است که پس از ناپدید شدن مرموز همسرش، مجبور به کار در یک معدن شن میشود. اما آنچه او با آن روبرو است، فقط سختی زندگی نیست، بلکه وحشتهای ناملموسی است که زخمها و آسیبهای روانی قدیمی را بیدار میکند.
سفر یک روزنامهنگار و همراهش به رُم برای مصاحبه با یک موسیقیدان مشهور، با پذیرفتن یک دعوت غیرمنتظره برای اقامت در یک ملک ییلاقی، به مسیری کاملاً غیرقابل پیشبینی و فراتر از انتظارها کشیده میشود.
آنیا مسئول نگهداری از ویلایی لوکس در جنگلهای ماسوری است که میزبان اجارهکنندگان ثروتمند است. مهمانان جدید او دو زوج (شامل لئون و برونو) هستند. برونو، آنیا را به خاطر میآورد، چون خواهر آنیا، مونیکا، هشت سال پیش دوستدختر لئون بود و در حادثهای مرتبط با بمب کشته شد.
تامی داس سانتوس شخصیتی کاملاً جدید است که نه روانپریش است و نه جامعهستیز. او راهی را در پیش گرفته است که در آن، خون وحشتناکترین موجودات بر زمین ریخته خواهد شد. نقش اصلی کابوسها تغییر کرده و اکنون این دلقکها هستند که شکار شده و در حال فرارند.
یک روزنامهنگار که در زمینه روابط عاشقانه مقاله مینویسد و شغلش را در خطر میبیند، با یک معرف ازدواج (که خودش ادعای این کار را دارد) شرطی میبندد. آن شخص مدعی است که میتواند شریک ایدهآل و مناسب او را پیدا کند.
سه سارق پس از انجام سرقت هنری به مخفیگاه خود میروند، اما متوجه ناپدید شدن همدست چهارم میشوند. آنها گمان میکنند که یا یکی از خودشان او را حذف کرده و یا یک نیروی شوم باستانی باعث این اتفاق شده است.
در شهر آگوستا، دختر ربودهشدهای مدعی است که توسط جیم، یک پلیسِ از دنیا رفته، نجات یافته است. در حالی که کارآگاه ولز سرگرم رسیدگی به این پرونده عجیب است، کودک دیگری نیز ناپدید میشود. این ناپدید شدنهای زنجیرهای، پرده از قتلهای قدیمی برمیدارد و این پرسش جدی را مطرح میکند که آیا یک نیروی شبحآلود در این ماجرا دخالت دارد؟