انیماتوری که با تکنیک استاپ موشن کار میکند، پس از فوت مادرش که زنی سختگیر و سلطهگر بود، در رنج و عذاب است و با مسائل روحی و روانی درونی خود در جدال است...
داستان در تابستان سال ۱۹۹۱ و در یک منطقه روستایی در غرب ماساچوست رخ میدهد. لاسی، دختربچهای یازده ساله، روزهای خود را در خانه و در دنیای خیال میگذراند. اما با ورود سه مهمان جدید به زندگی آنها، آرامش خانه بر هم میخورد و همه توجهها به سمت مادرش، جانت، جلب میشود.
دهکده هنوز هم اسرار زیادی در خود پنهان کرده است. تکه به تکه از این اسرار فاش میشود، از جمله وحشتی که از ترسناکترین موجود، یعنی بادراووهی، نشأت میگیرد.
داستان دو انقلابی افسانه ای و سفر آنها به دور از وطن. پس از سفر، آنها به خانه باز می گردند تا شروع به مبارزه علیه استعمارگران بریتانیایی در دهه 1920 کنند...
فیلم روایتگر داستانی است در مورد یک کارگر ساختمانی که به طور غیرمنتظرهای در نمایش رومئو و ژولیت بازی میکند و اوضاع این نمایش، به طور شگفتانگیزی با زندگی او در هم میآمیزد و سرنوشت او را رقم میزند.
گروهی از دوستان قدیمی دانشگاه در سفری غواصی در دریای کارائیب برای کاوش در لاشه یک ناو جنگی جنگ جهانی دوم به هم میپیوندند و خود را در میان انبوهی از کوسههای سفید بزرگ در اعماق اقیانوس در میان هزارتوی زنگ زده فلز گرفتار میبینند.
گارفیلد در آستانه یک ماجراجوییِ پرهیجان در طبیعت وحشی قرار میگیرد. پس از یک دیدار غیرمنتظره با پدر گمشدهاش، گربه ای به نام ویک، گارفیلد و اودی مجبور میشوند زندگیِ نازپرورده خود را رها کنند و به ویک در یک سرقتِ خندهدار و پرمخاطره بپیوندند...
این داستان، حکایت مردی است که با روحی شکستناپذیر، در برابر سختیها و موانع متعدد ایستادگی کرد. عزم راسخ و تسلیمناپذیری او، منجر به کسب اولین مدال طلای انفرادی هند در تاریخ المپیک، در هر رشته ورزشی، شد.
وودی پس از تجربه شکست در زندگی شخصی و شغلی، به زادگاهش باز میگردد. بازگشت او به خانه، آرامش زندگی خانوادگی را برهم میزند. وودی که مجبور به زندگی با خانوادهاش است، به دنبال راههای جدیدی برای زندگی خود میگردد. در این میان، ملاقات با فنگ لیولیو، همکلاسی قدیمیاش، مسیر زندگی او را تغییر میدهد.
کلت سیورز، بدلکاری که برای حفظ سلامتی جسمی و روانی خود یک سال پیش از این حرفه کنارهگیری کرده بود، با ناپدید شدن ستاره فیلم پرهزینه استودیویی که کارگردانی آن را همسر سابقش بر عهده دارد، دوباره به کار بازگردانده میشود...
رد، دختر ملکهی قلبها، و کلوئه، دختر سیندرلا، برای نجات آورادن دست به دست هم میدهند. آنها با استفاده از جیبساعت خرگوش سفید به گذشته سفر میکنند تا مانع از وقوع رویدادی شوند که پیامدهای هولناکی خواهد داشت.
آلیس و سلین دو خواهر هستند که هر دو زندگی سنتی و ایدهآلی با همسران موفق و پسرانی هم سن و سال دارند. اما این هارمونی و خوشبختی ناگهان پس از یک تصادف غمانگیز به هم میریزد. احساس گناه، سوءظن و پارانویا، پیوند خواهرانه آنها را از دگرگون می کند ...