داستان فیلم درباره دو صدا پیشه برنامههای رادیویی است که تصمیم به ازدواج گرفتهاند. لری به دلیل مشکلات روانی خود، با حمایت عموی خود ، به قصر خانوادگی خود برای برگزاری مراسم عروسی باز میگردد. در آنجا، ویکی با خانواده عجیب و غریب لری آشنا میشود...
برای جلب عشق مادرش، شاهزاده ادموند به او یک سگ کورگی می دهد و سیسیلی، مربی سگ را استخدام می کند. ادموند و سیسیلی با سگ پیوند می خورند و متوجه می شوند که عشق می تواند در مکان های غیرمنتظره رشد کند..
گروهی از دوستان به ساحل سفر می کنند تا جیسون را تشویق کنند که اخیراً به سرطان مبتلا شده است. مدتی بعد، زمانی که مارک و کارن قصد دارند یک فرزند داشته باشند، سفر ساحلی به عنوان یک خاطره غم انگیز در مرحله جدید زندگی آنها باقی می ماند...
در سال ۱۹۲۲، در ضیافتی ادبی، سکویل-وست، زنی زیبا و آزاداندیش، و وولف، نویسندهای حساس و درونگرا، برای اولین بار یکدیگر را ملاقات میکنند. این دیدار، سرآغازی برای عشقی پرشور و پرمخاطره میشود.
تنها تلاش گرگ راید ، دانش آموز دبیرستان ، پیگیری سینی هاوکینز زیبا و دست نیافتنی است . اما زمانی که متوجه شد راه دستیابی به قلب سینی از طریق دانشگاهیان است ...
خانواده بریونز به دلیل مشکلات اقتصادی مجبور میشوند شهر بزرگ را ترک کنند و به روستای اجدادی خود بروند. آنها در این روستا که طبیعتی زیبا و مردمانی خونگرم دارد، به دنبال آرامش و شروع دوباره زندگی هستند.
مرد میانسالی که سالها پیش مهاجرت کرده بود و اکنون به تایوان بازمیگردد تا در امور خاکسپاری دوستی که سالهاست با او ارتباطی نداشته کمک کند. اما به دلیل اینکه خویشاوند نیست و نمی تواند اسناد قانونی را امضا کند...
"هکان و نیهال، زوج جوانی که هر دو معمار هستند، زندگی زناشویی ایدهآلی به نظر میرسد. اما با ناپدید شدن ناگهانی نیهال، مشکلات در زندگی آنها آشکار میشود. هکان در حین جستجوی همسرش به همراه پلیس، با حقایق پنهانی رابطه آنها روبرو میشود."
پوپوی، محافظ یک کازینو دار، پس از ارتکاب قتل، برای تأمین امنیت خود و همدستانش به پول هنگفتی نیاز پیدا میکند. در این شرایط بحرانی، هیچکس به دیگری اعتماد نمیکند.
زندگی یک ولگرد خیابانی، یک زوج جوان و یک نوجوان سالفادوری که توسط یک باند محلی جذب میشوند، در اکوپارک لس آنجلس با هم تلاقی میکنند و داستانی پیچیده از طبقه اجتماعی و هویت را شکل میدهند..