سه داستان جداگانه از وقایع ماورایی و ترسناک در دانشگاههای تایلند نقل شده است. این داستانها به ترتیب به جاو نان، فی تکه و زیارتگاه نامرئی اشاره دارند که هر یک از آنها به تنهایی داستانی مرموز و پر از راز و رمز است.
در جنگ 1948 صدها روستای فلسطینی خالی از سکنه شد. اسرائیلی ها آن را «جنگ استقلال» می نامند. فلسطینی ها آن را "نکبه" می نامند.این فیلم به بررسی یکی از روستاهای تنتوره و اینکه چرا "نکبه" در جامعه اسرائیل تابو است می پردازد.
یک خانواده سعی میکنند با بازگشت به مزرعه دوران کودکی پدر، از شیوع زامبیها فرار کنند و با محکم کردن آن، از ورود "مردهها" جلوگیری کنند. افسوس که وحشت و آسیبهای روانی در خانه اجدادی به اندازه بیرون از دروازهها وجود دارد.
بعد از یک حادثه غمانگیز که جان والدین لزا را گرفت، او دیگر نمیتواند راه برود و روزهایش را صرف ترول کردن ویدئو بلاگرها میکند. وقتی او شاهد یک قتل آنلاین میشود، پلیس آن را شوخی میگیرد و این بر عهده لزا میافتد که قاتل را پیدا کند.
دنی ترجو، بازیگری که به تازگی از زندان آزاد شده بود، به سراغ یک ساحره مکزیکی رفت و از او خواست تا با جادوی خود، دوستان قدیمیاش را دوباره زنده کند. هدف ترجو این بود که با کمک این دوستان، مزرعه زنی را از چنگال یک ارباب بیرحم مواد مخدر نجات دهد.
توی در یک حلقه زمانی گیر کرده و شب سال نو را بارها و بارها تجربه میکند. او وی را ملاقات میکند که او هم در همین حلقه گیر افتاده است. آنها تصمیم میگیرند به دنبال «لحظات کامل» بگردند و یاد بگیرند که از شادیهای کوچک زندگی لذت ببرند و هر روز را قدر بدانند.
این مستند، داستان گروه موسیقی فینیکس را در طول تاریخ فعالیتش به تصویر میکشد. با استفاده از تصاویر آرشیوی بینظیر، این مستند روح و پیام این گروه را در شصتمین سالگرد فعالیتشان به نمایش میگذارد.
ایبراهم بندر و شاگردش، اوستاپ، در جستجوی یک عصای سلطنتی بیقیمت هستند که به دست یک فرمانده آنارشیست افتاده است. آنها باید در رقابت با مافیا، پارتیزانها و ارتشهای مختلف، این گنج را به دست آورند.
این فیلم اکشن ماجراجویی، اقتباسی از یک بازی ویدیویی محبوب است. داستان درباره گروهی از افراد متفاوت است که برای نجات دختری که دارای قدرتهای خارقالعاده است، به سفری پرخطر میروند.
در روستای ال اکو در مکزیک، زندگی بسیار سخت است و مردم با فقر و کار زیاد دست و پنجه نرم میکنند. اما سنت زیبایی در این روستا وجود دارد؛ نوهها با عشق و علاقه از مادربزرگهایشان مراقبت میکنند.
یک باغبان و همسرش در دامنه تپهای زیبا زندگی میکنند. با آمدن صاحب جدید قلعهای مجاور، آرامش زندگی آنها برهم میخورد. صاحب جدید برای تغییر چشمانداز اطراف، با باغبان درگیر میشود و با اقدامات خصمانه خود، باغبان را مجبور به دفاع از خانهاش میکند. پس از ناکامی در دریافت کمک از مقامات، باغبان تصمیم میگیرد خودش برای حل مشکل اقدام کند.
یک افسر پلیس بازنشسته، فرصتی پیدا میکند تا با دستگیری یک گروه سارق بانک، به زندگی سابق خود برگردد. او با همکاری یک پلیس زن جوان، باید قبل از اینکه این سرقت جلب توجه مقامات جدید شود، سریع عمل کند.