داستان دربارهی هیپو، نوجوانی با رفتارهای خاص، و خواهر ناتنی مجارستانیاش، باترکاپ است که در اواخر دههی نود میلادی در آمریکا، در زیر سایهی مادری با سابقه دستکم یک بار بستری شدن در آسایشگاه روانی، با دشواریهای دوران بلوغ دست و پنجه نرم میکنند.
داستان دربارهٔ مرد جوان سیاهپوستی است که به دلیل بزرگ شدن در محلهای سفیدپوست، احساس میکند از جامعهٔ سیاهپوستان دور افتاده است. او برای یافتن هویت خود، به محلههای فقیرنشین میرود و با پسرعموی گانگسترش وقت میگذراند. اما در آنجا با واقعیتهای تلخ و خشونتآمیز زندگی در این محلهها روبرو میشود.
در حالی که جیکوب جیمز سعی داشت خشم خود را درمان کند، به طور تصادفی به دارویی برخورد می کند که تمام موانع او را آزاد می کند و او را به مسیری خود ویرانگر می کشاند.
در سال ۱۹۶۹، دانشجویان دانشگاه سر جورج ویلیامز، در اعتراض به نحوه نادرست رسیدگی مسئولان به اتهامات نژادپرستی مطرحشده علیه یکی از اساتید، آزمایشگاه کامپیوتر طبقه نهم را به اشغال خود درآوردند.
تالی گرین، بدترین نظافتچی کورنوال، در یک ون زندگی می کند و زندگی خود را تامین می کند. هنگامی که او در یک خانه خالی بالای صخره شغلی پیدا می کند، به سمت پیانو کشیده می شود و به خانه می رود و...
داستان های عاشقانه حول محور دو عاشق (ایسون چان، کارنا لام)، یک کارگر لباسشویی (کی تسه) و یک مشتری (ادی پنگ) و پسری که مادر دوستش را دوست دارد، می چرخد...
این مستند پرتره ای از هنرمندی است که در آستانه احترام جهانی قرار دارد، و مبارزاتی که او و نزدیکترین افراد به او برای ایجاد تعادل در آنچه که برای او مهم بود و نگه داشتن نمایش در جاده ها با آن روبرو شدند...
وقتی یک دختر تلفنی و راننده اش از شهر می گذرند تا شروعی جدید پیدا کنند، قبل از اینکه جنایاتشان آنها را نابود کند، باید حقیقت را در مورد یکدیگر بیاموزند.
گروهی از دانشجویان برای بررسی مکانی تسخیر شده به جنگل می روند. آنها در طول روز چیزی غیرعادی پیدا نمی کنند، اما وقتی شب می رسد، خود را در دامی می یابند...
هنگامی که یک طراح ویترین فروشگاه بزرگ بوستون به شهر کانکتیکات خانواده اش سفر می کند تا به طراحی رقص شب کریسمس جشنواره دانه های برف سالانه خود کمک کند، جرقه ها به پرواز در می آیند و باید با نوه سرسخت اما فداکار بنیانگذاران جشنواره کار کنند.
تام، تنیسباز حرفهایای است که اکنون در یک جزیره تفریحی سرگردان شده. او در حال حاضر به عنوان مربی در یک هتل تفریحی مشغول به کار است و بیوقفه با توریستها توپ میزند. زمانی که با خانوادهای توریست ملاقات میکند، به نظر میرسد راه فرار از وضعیت فعلیاش را یافته است.