«وين کامبل» نوجوان (مايرز) و دوستش، «گارت آلگار» (کاروي)، از زيرزمين خانه ي «وين» يک برنامه تلويزيوني کابلي به نام «دنياي وين» پخش مي کنند و در آن افکار شخصي خود را در باب زندگي نوجوانانه يا موسيقي «هوي متال» با مردم در ميان مي گذارند. «بنجامين آليور» (لو)، يک مدير تلويزيوني زرنگ و جاه طلب به طور تصادفي اين برنامه را مي بينيد و جلب آن مي شود...
برنده 1 جایزه گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
در سال هاي دور، اعضاي خانواده و افراد قبيله ي «کونان» (شوارتسنگر)، هنگامي که او کودکي بيش نبوده، به دست افراد قبيله ي ديگري قتل عام مي شوند. «کونان» از همان زمان تصميم مي گيرد که جسمش را قوي سازد تا به هنگام بزرگ سالي، انتقام بگيرد.
باستیان بالتازار بوکس با مردی ملاقات میکند که صاحب یک کتاب فروشی قدیمی است. او کتابی را از این کتاب فروشی میدزدد، شروع به مطالعهاش کرده و به آرامی به بخشی از آن تبدیل میشود…
گروهی از گانگستر ها که مقرشان در جنوب شهر است به مهمانی که درشمال شهر است دعوت میشوند.در آن مهمانی که نه تنها آن ها بلکه کل گانگسترهای شهر درآن دعوت شده اند میزبان به قتل میرسد و در این بین تقصیر گردن این گروه می افتد. حالا این گروه که مقرشان در جنوب شهر است مجبور اند به انجا بروند در حالی که تمام گانگستر های شهر و پلیس دنبال آنان اند …
دهه ی ۱۹۶۰، محله ی ایتالیایی نشین در منطقه ی برانکس نیویورک. پسر بچه ای به نام «کالوجرو» (کاپرا) هم راه با خانواده اش در همسایگی نوشگاهی زندگی می کند که پاتوق «سانی» (پالمینتری) و دارو دسته ی مافیایی اش است؛ همان جایی که «لورنزو» (دنیرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد…
سال 1960. پس از چندین بار اقدام به فرار، «فرانک ماریس» (ایست وود) را از زندان آتلانتا به آلکاتراز منتقل می کنند و «رئیس زندان» (مک گوهان)، که به زندانش می نازد، به او می گوید که هرگز کسی از آن جا فرار نکرده و فرار هم نخواهد کرد. اما در این جا نیز «فرانک» تصمیم می گیرد که فرار کند…
«کالن کريسپ» (تايسن)، فروشنده ي مواد مخدر لس آنجلسي که ادعا مي کند همسرش همراه پسرشان و سه ميليون دلار پول گريخته، در زندان باخبر مي شود که همسرش در آستوريا ديده شده است. در همين حال، «کارآگاه جان کيمبل» (شوارتسنگر) را همراه با «فيبي اوهارا» (ريد)، که قبلا معلم بوده، به آستوريا مي فرستند تا مخفيانه در کودکستاني که بچه ي «کالن» در آن جاست، مشغول به کار شوند تا شايد از اين طريق به نشاني همسر او دست يابند.
2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 17 جایزه دیگر.
«سام بالدوین» پس از مرگ همسر جوانش با پسر هشت ساله اش «جونا» تنها می ماند. او برای آغاز یک زندگی نو از شیکاگو به سیاتل می رود. از سویی «آنی رید» یک روزنامه نگار ساکن بالتیمور، وقتی صدای «سام» را از رادیو می شنود، ندیده و نشناخته، به او علاقه مند می شود و به سیاتل می رود …..
«جولیا» (هیگینز) و «لری کاتن» (رابینسن) به یک خانه ی قدیمی و بزرگ انگلیسی نقل مکان می کنند. غافل از این که نابرادری مرد، «فرانک» (چاپمن) که سابقا دل باخته ی «جولیا» بوده، اینک حالتی هیولاوار یافته و در یکی از نقاط دنج طبقه ی بالای منزل آنان در قالبی از استخوان های پوسیده زندگی می کند.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 20 جایزه دیگر.
مأمور امنيتي «هري تاسکر» (شوراتسنگر) که خانواده اش گمان مي کنند فروشنده ي کامپيوتر است با يک گروه تروريستي درگير مي شود و نقشه ي آنان را براي نابود کردن شهرهاي امريکا عقيم مي گذارد.
زمین را گروهی از موجودات سیاره دیگر به منظور بهره برداری تسخیر کرده اند، ولی دیدن آن ها غیر ممکن است مگر آنکه از طریق عینک های خاصی این امر صورت گیرد و این بین…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
در سال 1944،یک کلنل آلمانی قطاری را با گنجینه های فرانسوی پر کرده و به آلمان می فرستد.نیروهای مقاومت باید بدون صدمه زدن به محموله قطار را متوقف کنند...
به دنبال اپیدمی رو به رشد زامبی ها که از گور برخواسته اند، دو تن از اعضای گروه ویژه پلیس فیلادلفیا، بهمراه یک گزارش دهنده ترافیک، و دوستش که یک مجری تلوزیونی است، به دنبال یافتن پناهگاه وارد یک مرکز خرید می شوند و ...