تیفانی (دایموند وایت) در یک مهمانی هالویین شرکت میکند، اما سر و کله مادیا (تایلر پری) پیدا میشود و مهمانی را خراب میکند. تیفانی که از این اتفاق ناراحت شده قصد ترساندن مادیا را دارد، اما بزودی در می یابد که خودش توسط ارواح، زامبی ها و موجودات وحشتناک تحت تعقیب است...
"تامارا" دختری بدون جذابیت است.پس از یک شوخی که دوستانش با او می کنند او کشته می شود.دوستانش او را دفن کرده و سعی می کنند تظاهر کنند او فرار کرده است."تامارا" در ظاهر دختری جذاب و زیبا به زندگی باز می گردد و سعی در گرفتن انتقام می کند...
"زنرال رنسر" دنیا را بوسیله موشکی که در یک پایگاه سری مخفی کرده تهدید به نابودی می کند.اما برای رسیدن به هدفش او به یک تراشه کامیپوتری که توسط پروفسور "یوکرینسکی" اختراع شده احتیاج دارد.مامور ویژه "دیک استیل" مامور رسیدگی به این پرونده می شود و برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع با "ورونیک" دختر "یوکرینسکی" همکاری می کند...
یک دانش آموز دبیرستانی به نام "بن" بنظر می رسد در تمامی زمینه ها موفق شده بجز اینکه هنوز دختر مورد علاقه اش "استفانی" را به دست نیاورده است. زمانی که "بن" با یک مرد دردسرساز به نام "داریک" دوست می شود، ناخواسته وارد باتلاق جرم و جنایت و سرمایه گذاری های غیرقانونی می شود...
ماز جبرانی که به تازگی کتاب "من تروریست نیستم اما یک بار نقش آن را در تلویزیون بازی کردم" را منتشر کرده در این استندآپ کمدی به روی صحنه میآید و با طرح بازخوردهای جالب کتابش از سیاست، فوتبال، مسائل اجتماعی و فرزندانش صحبت میکند...
هفتاد و چهارمین جایزه گولدن گلوب نام مجموعه جوایزی است که هرساله در ایالات متحده آمریکا توسط اتحادیه مطبوعات خارجی هالیوود به بهترین تولیدات سینمایی و تلویزیونی اهدا میگردد.
666 دروازه وجود دارد که دنیای ما را به جهانی دیگر متصل می کند.این دروازه ها از دید انسانها مخفی هستند.جائی در ژاپن دورازه 444 ام قرار دارد..در جنگل رستاخیز!
«می» (آنجلا بتیس) زنی گوشه گیر و عجیب است که تنها زندگی می کند و تنها همدمش عروسکی بدقیافه است که در محفظه ای شیشه ای قرار دارد. او در دامپزشکی بعنوان دستیار جراح کار می کند. وقتی که عروسک او بصورت تصادفی می شکند، «می» تصمیم می گیرد از اعضای بدن اطرافیانش که او را طرد کرده اند، عروسک جدیدی بسازد...
در هند، تیلو قدرت پیش بینی آینده را دارد. وقتی که پدر و مادرش توسط راهزنان کشته میشوند تیلو دزدیده میشود ولی فرار میکند و توسط زنی که ملکه آیین سنتی ادویه هاست بزرگ میشود. تیلو بانوی ادویه ها میشود و با سه قانون اساسی به بازار ادویه های سانفرانسیسکو فرستاده میشود: با کمک ادویه ها به مشتریانش کمک کند تا فقط آنها و نه خودش، به خواسته هایشان برسند، هرگز مغازه را ترک نکند، و کسی پوستش را لمس نکند و...
رائول و بوجا زوج سالخورده ای هستند که سالها با عشق زندگی کرده و در زندگی هیچ کم و کاستی برای فرزندانشان انجام نداده اند. به خاطر مشکلات مالی فرزندانشان خود را بازنشسته کرده و فرزندانشان تصمیم میگیرند انها را از هم جدا کرده و باعث رنجشش انها میشوند….